کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

شهدا ما وصیت نامه هاتونو اجرا میکنیم؟!

لبیک یا رسول الله 

 

السلام علیک یا فاطمة الزهرا 

  

  

دوستان عزیز، مادر شهید بهروز صبوری رو تو خبرها دیدید؟ انقدر مهربونه این مادر.... 31 ساله که هر تشییعی رو میره. بعد از جنگ هم با عکس بهروز گمنامش میره تشییع شهدای گمنام. میپرسه شهید 18 ساله بین اینا نیست؟ مال سومار باشه؟ خونه اش که برید مثل پروانه دورتون میچرخه. خونه اش نماز که میخونیم تو جانمازهامون گلاب میریزه. میگه خیلی عزیزید آخه مهمونای بهروزید. غیرممکنه بدون بسته شکلات بذاره از خونه خارج بشید. موقع ورود و خروجمون آب میریزه پیش پامون. ماشاالله سالم و سرحاله. میگه با بهروز عهدی بستم تا روزی که میاد سرپا و سرحال باشم. 

     

 

///////////////////////////

 

باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم، تو فقط غصه نخور!!!!! 

  

 چقدر نوای شهید گمنام سلام رو دوست دارم. فکر میکنم همه همینطورند. سوز خاصی داره. به دل میشینه عجیب ...

روز شهادت مادرمان حضرت زهرا در میدان شهدای کرج میهمان ۵ شهید گمنام بودیم. مراسم عزاداری به میزبانی لاله های خاموشی که برای بیداریمان آمده اند.... اعلام کردند مادر شهید گمنامی اصرار دارد که یکی از شهدا فرزند شهید مفقودالاثرش می باشد ... شاید باشد .... حس مادری دروغ نمی گوید .... 

 

نوای زیبای "شهید گمنام سلام..." بر معنویت فضا می افزاید ... نوا به اینجا که می رسد :" باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم، تو فقط غصه نخور" بغضم را می شکافم و می گویم شهدا ما کجا وصیت نامه هاتونو اجرا میکنیم؟ یه ریزه از غیرت شما تو وجود ما هست؟! نیست نیست .... به خدا اگه بود اوضاع اینطوری نبود ...اگه بود شهر ما نبود فاسدترین شهر ایران.... 

 

کرجی ها میدونن... شهدا اگه یه ریزه از غیرت شما رو داشتیم اون صحنه های فجیع رو تو 4 راه طالقانی نمیدییم. عدم پوشش هایی که......  

یعنی انقدر بازدارندگی از بین رفته که یه دختر هرزه جرأت میکنه به راحتی .... 

 

شرمم میشه و نمی تونم بگم که تو 4 راه طالقانی جلوی ساختمون پست چه ها دیدم چه ها دیدیم. کافیه کمی دیروقت بشه...چشم تیزبین اگه داشته باشی ....  

 

خیابون اصلی گوهردشت که دعا میکنم خدا گذر هیچ انسان پاکی رو به اونجا نندازه که دیگه نگو ... به وضوح دخترکان و پسرکانی که وضعیت ظاهرشون نشون میده متعلق به گروههای و فرقه های خاصی هستند دیده میشن.... گوهردشت تو ایران مرکز فرقه های ضاله ای چون از دین برگشتگان و شیطان پرستان و ....هست.  

 

گاهی میگم چرا باید یه جاهایی رو رها کنیم تا بشه جایگاه مختص افراد فاسد؟ باید بریم و ما همه جا باشیم .... میریم با خانواده اما صبر ایوب میخواد دیدن این صحنه ها و فکر کردن... با بار تکلیفی که داری و شهید و شهادت و خون  ..... 

 

تهران خیلی خوبه خیلی خوبه. تو تهران خوب و بد هست. تو تهران آدم حسابی زیاده ... امان از فاسدترین شهر ایران ...

 

شهدا چجوری بگم که امروز ما جرات نمیکنیم از بعضی بوستان ها رد بشیم ...فقط رد بشیم.....پیرمردی میگه دخترم پسرم خجالت کش، برمیگردن میگن تو نگاه نکن.....میگم آی آدما فکر نمیکنید ما داریم می بینیمتون؟! انقدر قبح شکنی؟!  اونوقت ما داریم وصیت نامه اجرا میکنیم؟! حس میکنم ایجا کاباره ای هست روباز. اونوقت تمام اینها جلوی چشم پلیس که جایگاه داره تو پارک اتفاق میفته .... و پلیس به عینه میبینه و بی خیال... باورم نمیشه اینجا سرزمین منه. اینجا سرزمین شهید داده منه. اینجا همون جایی هست که تو مسجدش مادر شهید رضا ابوالحسنی دستهامونو میگیره رو هم میذاره و پیمان می بندیم و دعایی میخونه که میگه شفیع شب اول قبرتونه.  

 

میدان شهدا جایی که همه شهدای کرج از اینجا تشییع شدن، شهید شرع پسند و کلهر و  میررضی و رضا پناهی و ....از زمان جنگ تا الان.  میدان شهدا گرچه جمعیت کم بود مراسم عزاداری خیلی خوب بود فریادهای یازهرا و یاحسینهامون بلند بود .... میگم شهدا، خدا به همین فریادهاست که بهمون رحم میکنه. به همین فریادهاست که عذاب نازل نمیشه ..... 

 

مراسم تموم میشه. شهدا رو زود میبرن میگن بعدازظهر تو 4 باغ حصارک تشییع و تدفین میشن .... دنبال ماشین شهدا میدویم.... میگم غریب مادر تنهامون نذارید .... شهدا تورخدا تنهامون نذارید پوسیدیم تو فساد شهر ...دنبال ماشین شهدا میدوم و ...انقدر از چشمم دور میشه و میره .....من میمونم و اشک و آه و باز این شهر پرگناه.  

کمی اینطرف تر چندتا دختر با وضعیت افتضاح .... یه زن شجاعی بهشون خیلی آروم و نرم میگه: یه روز فقط یه روز به حرمت حضرت زهرا به خاطر شهدا تحمل میکردید و آرایش نمی کردید ...روز محشر به خدا حضرت زهرا جلوتونو میگیره. پا رو خون شهدا گذاشتید ... با وقاحت تمام میگن به تو مربوط نیست خوب کاری میکنیم دلمون میخواد  شما به خاطر ناهارش اومدید.... حمایت میکنم از این بانو اما همین جماعت مذهبی خودمون این بانو رو منع میکنن و میگن چیکار داری به اینا!!!!  

چقدر مردمان آخرزمان عجیبند شهدا.... غیرت که به خرج نمیدن غیرت دیگری رو هم مانع میشن .... میگم مردم سکوت شما باعث میشه اینهمه منکر ببینیم. بی غیرتی و بی حیایی عادی شده براتون. به وظیفتون آشنا نیستید چرا نمیذارید اونی که آشناست کاری بکنه.... 

 

یادم میفته همه بهانه میکنن که چون اثر نداره امر معروف و نهی منکر از وجوب میفته!!! یا اینکه فکر میکنن این فریضه فقط به معنی هدایته!!!! یادم میفته که شعارهای ولایت پذیریمون هم یه پوسته است.... اگه ولایت پذیریم آقا فرمودن بگید اثر داره عیبی نداره 2 تا ناسزا هم در راه دین بشنوید!         اما جماعت مصلحت اندیش عاقل آخر زمان رو چکار به حرفهای ولایت شعارش را بدهند کافیست!!! 

   

یادم میفته علامه مجتهدی تهرانی میگفت باید به هر شکلی شده به منکر واکنش نشون بدید حتی شده با یک اخم و تغییر حالت صورت...

 

یادم میفته حضرت علی ع فرمودند: اگر امر معروف و نهی منکر نکنید بدهای قوم شما بر شما مسلط میشوند آنگاه هرچه دعا کنید مستجاب نمیشود. 

 

مگه شاخ و دم داره مسلط شدن این جماعت برما؟!  شدن دیگه

 

 

یادم میفته چند سال پیش فکر میکردم نکنه یه زمانی بشه بگیم لباس الزامیست!!! شد...  

 

جوراب بلند پوشیده به جای شلوار با مانتوی در حد تی شرت. اشتباه نشه جوراب شلواری نه بلکه جوراب. اون مانتوی کوتاه با راه رفتن کنارتر هم میرفت و انتهای جورابش فاصله چندانی با اتمام رانها نداشت که معلوم بود. اونوقت شوهر بیغیرتش هم کنارش. نمیتونم سکوت کنم می ایستم دستمو میذارم رو انتهای جورابش میگم ببین تا کجا پاهات بیرونه!!! کم مونده ....  

خدایا چه عذابی میکشم! باورم نمیشه اینجا سرزمین شهید داده منه. باورم نمیشه هنوز تو این مملکت شهید میارن. باورم نمیشه این مملکت هنوز برای عزتش شهید میده. باورم نمیشه بچه های یگان صابرین(شهدای شهریور 90 در مواجهه با جدایی طلبان پژاک کردستان) هنوز برای عزت و اقتدار این مملکت دارن شهید میشن. باورم نمیشه هنوز جانباز داره با خس خس اینجا نفس میکشه ....    

 

روزی چندبار تو خیابون باید بگم عزیزم خواهرم دخترم روسریت افتاده...   با سر برهنه، بی خیال.... 

  

 

میگن قبل انقلاب، مشخصه زنان خراب، رژ قرمز بود و آرایش غلیظ. هنوز هم تو دنیا زنان روسپی اینگونه اند. وای بر ما وای بر ما وای بر ما که دختران و زنانمون بدتر از روسپیهای اوکراینی و روسی و ... خودشون رو دلقک میکنند.  

 

یادم میفته اون خانم خبرنگار اروپایی که با دیدن اینهمه مظاهر جذابیتهای جنسی زنان ایرانی در سطح تهران با تعجب گفته بود: شما اینهمه روسپی دارید؟! اینهمه زن خراب دارید؟!  

وای درد تا کجا؟! این جماعتی که خودشون پایبندیهای اخلاقی ندارن از روسپیها منتفرند اونوقت بیان و در مورد ما اینطوری قضاوت کنن؟! وای برما  

 

یادم میفته ارودی راهیان نور زمان دانشجوییم سالها پیش....گفتیم مارو ببرید ساحل اروند خرمشهر تا لاشه کشتیها رو ببینیم. یه تابلویی بود اونجا نوشته بود پوشش مانتو در این مکان الزامیست. روحانی همراهمون گفت: ببینید کی بهتون گفتم اگه دست رو دست بذاریم چند سال دیگه باید بگیم پوشیدن لباس الزامیست! 

 

بله دست رو دست گذاشتیم. کاباره ها رو تو خیابون و پارک هم بدون هیچ محدودیتی دیدیم!!! 

 

باشه جماعت، مسئولین دست رو دست بذارید تا فردا دیگه هیچ حرمتی برای پاکی و حیا نباشه...  

  

اگر امروز آقای ده نمکی، مرد غیور جبهه ها، تو فیلمش صاف و پوست کنده و صریح نشون میده که اون چیزهایی که تو ذهنمون هم شرممون میشد تصورش کنیم در جامعه به راحتی اتفاق میفته، یعنی بگیر عمق فاجعه تا کجاست ....  

 

سیاه نمایی نمیکنم یک هزارم از واقعیتهایی رو که دیدم و میدونم گفتم.   

 

 

مادر شهید صبوری به جای خودم و خیلیها شرمندم. خدا نکنه اون چیزهایی رو که ما می بینیم ببینی. وقتی بی حیایی ها رو میبینی و دلت خون میشه من به جای خودم و خیلیها شرمندم. آخه بعضیها نمیفهمند که شرمنده اند من به جای اونها هم شرمنده ام. 

  

باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم، تو فقط غصه نخور!!!!!  آیا؟!!! 

 

آیا؟!!!   

 

 

لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای مطلب مراجعه کنید





  

 

 

 

 

 

نظرات 15 + ارسال نظر
انجمن فرزانگان کویر دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:06 ب.ظ http://farzanegan-kd.blogfa.com



با سلام

تنها کسی که

با من درست رفتار می کند .................


انجمن فرزانگان کویر

کربلایی پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:53 ق.ظ

سلام[گل]

ای شهیـدان !
شـما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط تــرانه ســرودیـم و نـان درآوردیـــــم
بـــرای ایــنکــه بگوییــم باشمابودیــم
چقـــدر از خـــودمان ، داستـان درآوردیـم
و آبــــــهای جــهان تا از آسیـــاب افتـــاد
قلم به دست شدیـم و زبان درآوردیـــم

موفق وکربلایی باشید[گل]

پریش پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:17 ق.ظ http://hateugod.blogfa.com


سلام و عرض ادب.

بله دیگه با خود خود شما که غیرتم را شرف وآبرویم را به سوال میکشید.

از 4 طالقانی گفتی که نزدیک است وقتی من از این نزدیکیها خبر ندارم

چگونه انتظار دارید پرستوهای عاشق را بشناسم.

مرد میدان شده ای این گوی

گفتم آماده استم مرا راهنما باش

مرا در این دنیای عصا دزد عصایی برای کمک به خودم باش

پریشی که شما پریشانترش کردی

نگذر به آسانی میخواهم در جمع عاشقان باشم

یا ابوالفضلم

تروریست حقیقی پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:29 ب.ظ http://realterrorist.blogfa.com/

رسیدگی به خانواده شهدا و جانبازان وظیفه مسئولان
معروف است که حضرت علی (ع) روزی زنی را مشاهده کرد که مشک آبی بر دوش گرفته و به سختی آن را حمل می کند. حضرت مشک او را گرفته و به همراه او به محلی که زن قصد داشت برد و از وضع حال آن زن سوال کرد. زن گفت : علی بن ابیطالب شوهرم را به سرحدات جهت جنگ فرستاد‌، او در آنجا کشته شد و کودکان یتیمی را بر جای نهاد که چون از دنیا مالی نداریم، ناچارم بیرون از خانه برای مردم کار کنم تا هزینه زندگی آنان را تأمین نمایم.
حضرت علی (ع) به خانه برگشت. آن شب تا صبح به خواب نرفت و صبح هنگام زنبیلی پر از طعام نمود و به خانه آن زن برد. وقتی دق الباب کرد،‌ آن زن گفت : کیست ؟ فرمود : من همان بنده خدا هستم که دیروز مشک آب شما را برایتان حمل کردم. اکنون برای کودکانت غذا آورده ام. زن گفت : خدا از تو راضی شود و میان من و علی بن ابیطالب، حکم فرماید حضرت علی (ع) داخل خانه شد و فرمود : من دوست دارم که کسب ثواب کنم. اکنون مخیری بین آنکه خمیر نمایی و نان طبخ کنی، یا بچه هایت را آرام کنی، تا من طبخ نان نمایم. زن گفت : من به نان پختن بیشتر آشناتر و تواناترم. شما بچه ها را مشغول کن تا من نان بپزم. زن مشغول خمیر کردن آرد شد حضرت علی (ع) نیز گوشت می پخت و با دست خود، با خرما در دهان بچه های زن می گذاشت و هرلقمه ای که آنها می خوردند امام به آنها می فرمود : ای فرزندم ! علی بن ابیطالب را حلال کن.
وقتی زن از خمیر کردن آرد فارغ شده به حضرت گفت : تنور را روشن کن. امام در حال روشن کردن تنور، صورت خود را به طرف شراره های آتش می گرفت و با خود می گفت : یا علی ! حرارت سوزان آتش را بچش،‌ اینست جزای کسی که حق بیوه زنان و یتیمان را ضایع بگذارد. در این هنگام زن همسایه که علی (ع) را می شناخت، حضرت را دید و به آن زن بیوه گفت : وای بر تو این امیرالمومنین (ع) است. آن زن به سوی حضرت شتافت در حالیکه می گفت و اخجلتا یا امیرالمومنین. حضرت به او فرمود : من از تو شرمنده هستم که در مورد وضعیتت کوتاهی کرده ام.
آری علی (ع) اینگونه به خاطر غفلت از خانواده بی سرپرست خود را تنبیه می کند این هشداری است برای یکایک ما که در مقابل یتیمان و نیازمندان در حد توان به آنان کمک و یاری نمائیم.

یاعلی

حدید پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:14 ب.ظ http://www.hadidemandegar69.blogsky.com

سلام

تو جامعه ای که فساد و هرزه گی عادی شد، یاد نکردن شهدا هم عادی می شود ...........

وضع جامعه از لحاظ فرهنگی خیلی اسف بار است، خدا به حق حضرت زهرا ما از اثرات این گناهان حفظ کند


پلاک خالی جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ب.ظ http://pelaakpnu.blogfa.com/

سلام دوست عزیز.
وب خیلی زیبایی دارید . خوشحال میشم از وب پلاک خالی بازدیدی داشته باشید . اگر با تبادل لینک موافقین اطلاع بدین ممنون نیشم.
در پناه حق
یا علی[گل]

سمیه شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ق.ظ

سلام فرزند شهیدم و اسم یکی از خیابانوی کرج خراب شده به اسم بابامه ولی اینقدر دهاتی ها حمله کردن و دارن عقده هاشونو اونجا خالی میکنن که ما جلای وطن کردیم و اومدیم مشهد امام رضا ،حیف از بابام،و اما کوهردشت ما 20سال اونجا زندکی کردیم محجبه با جادر با حجاب کامل اونایی که اونجا میبینید هیشکدوم خونشون اونجا نیست بدبخت کو هردشت،امیدوارم کرج با اینهمه معصیتی که توش میشه خراب بشه

سلام

دوست عزیزم بحث ما بر سر لانه های فساد هست. من که نگفتم همگی اهالی گوهردشت جمیعا ملحد و کافرند استغفرالله!!!!

اما دیگه به من نگید خونشون اونجا نیست. خانه های تیمی گوهردشت که مشهور خاص و عامه و شناخت کاملی هم با بافت این منطقه دارم. و آشنا و فامیل هم در این منطقه زیاد دارم.

تعصب به منطقه نشون دادن یعنی چی؟ مثلا ما از کوبیدن گوهردشت چه نفعی میبریم؟ فساد گوهردشت رو بنده نمیگم تحقیقات پلیس و مراجع قانونی نشون داده.

اطلاق دهاتی به مردم بدفرهنگ آیا فکر میکنید درسته؟ دهاتیها حمله کردن یعنی چی؟ اصلا این نوع صحبت کردن درست نیست.

امیدوارید کرج خراب بشه؟ مثلا زلزله بیاد و ما همه نابود شیم؟ خشک و تر باهم؟ آیا آدم حسابی تو کرج نیست؟
به جای دعا نفرین میکنید؟ این هم رسم مسلمانی نیست.

یاعلی

شاپرک یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:06 ق.ظ http://www.barani.blogfa.com

من شنیدم که شما فصل بهاری آقا
به دل خسته ی ما صبرو قراری آقا
در هیاهوی شب عید تورا گم کردیم
غافل از این که شما اصل بهاری آقا
همسنگر بسیجی سلام...امیدوارم سالم وسلامت باشید...تبریک میگم وب خیلی قشنگی دارید...اگه با تبادل لینک موافقید بهم بگی تالینک کنیم....

پاینده باد ایران یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:01 ب.ظ http://rezanouhi.persianblog.ir

پیروز باشی

نجم الراقب یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:09 ب.ظ http://ayobeeshgh.blogfa.com/

خواهر ارجمند
سلام
هفته آینده در وبلاگ منتظر حظور سبز و نظرات شما هستیم.
به نظر این مسائل احتیاج به تحمل بیشتر، صبر بیشتر، کار بیشتر، فرمان پذیری بیشتر، ولایت پذیری بیشتر و هزاران بیشتر دیگر که متاسفانه در پشت لفظ جمهوری اسلامی آنها را پنهان کرده ایم دارد.
و بعد از این همه سال کم کاری، حتی رویمان نمی شود که خود را مقصر بدانیم.
اگر زحمتی نبود فقط چند لحظه تخیل کنید که به جای آن آقا یا خانم در آن خانواده با فرهنگی که به نظر ما اشتباه است رشد یافته بودید (البته خدای ناکرده). این طرف ماجرا هم که به جز جرقه های معدود، برنامه ای وجود ندارد.
سعی کنید لذت معنویتی که خود درک نموده اید را با شیرینی بیشتری تقدیم آنها کنید. ببخشید این جمله را می گویم. مثل دشمن!
ملتمس دعا

سلام

بنده در خانواده بسیار معمولی بزرگ شدم. چرا معنویت و ارزشها رو جبری میکنید؟ بله بسیاری از مسائل مانند حیا را از خانواده آموختم که نعمت بزرگیست. اما مذهبی بودن و انقلاب و ارزشهای شهدا و ...رو خود به پدر و مادرم آموختم.

بازهم جبری کردید مسئله رو .همه اینها از خانواده های بدی نیستند. من هم نقش خانواده رو کم رنگ نمیکنم. حرفم سر اینه که چرا اجازه میدیم عادی بشه این مسائل؟

برادر محترم دین همیشه با مسالمت پیش نمیره. ما یه عمره مسالمت کردیم و نتیجه نگرفتیم.

خوابیم به خدا خوابیم. منو مجبور میکنید اصل قضیه رو بگم. مطلبی که نوشتم رو کم رنگ کردم. نه من اصلا نمیتونم مثل شما و دیگران وقتی 2 نفر هرزه رو که علنی و به وضوع در سطح معابر عمومی مشغول ؟؟؟؟ هستند با مهربانی بگم عزیزان من کارتون اشتباهه. شماه خودتون رو بذارید جای من که دیدن چنین چیزهایی چقدر آدم رو جهنمی میکنه. اونجا فقط باید واکنش نشون بدید به منکر.

میبخشید ولی متوجه نیستید عمق فاجعه تا کجاست. و نصیحت کردن به جای تشویق(چند نفر تو جامعه پیدا میشن اهل فریاد باشن و سکوت نکنن؟) چقدر آزار میده آدمو. فکر کردید مثلا تو تا دختر و پسر دیدم که میگفتن و میخندیدن؟ یا اینکه خانمه موهاش بیرون بود؟ مجبورم میکنید بگم که اونی که بهش گفتم ببین تا کجا پاهات معلومه، چه قسمتی مشخص بود .... استغفرالله ....
چنین چیزهایی رو کم ندیدیم.

میگم خوابیم همینه .... خواب و خوش خیال .... 2 روز دیکه صبر کنید با این بی خیالیها برهنگی کامل میبینیم.

نقطه چین تا خدا یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:20 ب.ظ http://noghtechintakhoda.blogfa.com/

به خاطر خدا !ای شهید چشم هایت را ببند ...
بیش از این مرا شرمسار لحظه ی عروجت مکن !!


خوشا آنان که جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند


سلام خواهری .کاش میشد مادران شهدا این چیز ها رو نبینند و نشنوند کاش میشد کاری کرد و ...کاش میشد.
من هم همیشه با جون و دل این نوحه رو گوش میکنم اگه بگم هر روز گزاف نگفته ام ولی ای کاش عمل کنیم.

رستگار دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ب.ظ

سلام چ وبلاگ خوب و ٫پر محتوایی دارین خدا قوت وبلاگ من با موضوع حجابه دوست داشتین تشریف بیارین خوشحال میشم.یا زهرا
اینم آدرس وبلاگمhttp://meshkat89.blogfa.com/

فاطمه سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:53 ب.ظ http://fatemeh137577.blogfa.com

اه خوب ماشین حسابم گفت
راستی اگه رفتی پیش مادرشهیدبهروزبهش بگومن اسمشوتوی یکی ازمقالاتم اوردم حلال کنه رفیق خووبم
چشم فقط اون ذکره چیه تاالان ندیده بودم

رستگار سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:00 ب.ظ http://meshkat89.blogfa.com/

سلام ممنون که سر زدین .منم به شما سر میزنم و منتظر مطلبای خوبتون هستم.یا زهرا

تیرداد جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:04 ق.ظ http://taslihatww2.blogfa.com

برای شمایی مینویسم که تا حالا توی تانک نبودی ، پشت توپ و خمپاره هم نبودی ...
دمای MBT ( تانک متوسط از نظر وزن و تسلیحات ) T_62 تانک سازمانی ارتش در زمان جنگ 35 درجه هست ، با اصابت موشک
دما به 100 درجه میرسه 1. 60 % توان تنفس از بین میرود
2. پوست بدن بر اثر حرارت آتش میگیرد 3. 10 ثانیه فرصت برای فرار
و ...

فقط منافق میتونه ارتش و سپاه و بسیج رو جدا کنه..... کاری که بنی صدر کرده بود......

اما ما میگیم: ارتشی و سپاهی 2 لشگر الهی ......

بسیج هم که جای خود دارد ........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد