کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

شهدا ما وصیت نامه هاتونو اجرا میکنیم؟!

لبیک یا رسول الله 

 

السلام علیک یا فاطمة الزهرا 

  

  

دوستان عزیز، مادر شهید بهروز صبوری رو تو خبرها دیدید؟ انقدر مهربونه این مادر.... 31 ساله که هر تشییعی رو میره. بعد از جنگ هم با عکس بهروز گمنامش میره تشییع شهدای گمنام. میپرسه شهید 18 ساله بین اینا نیست؟ مال سومار باشه؟ خونه اش که برید مثل پروانه دورتون میچرخه. خونه اش نماز که میخونیم تو جانمازهامون گلاب میریزه. میگه خیلی عزیزید آخه مهمونای بهروزید. غیرممکنه بدون بسته شکلات بذاره از خونه خارج بشید. موقع ورود و خروجمون آب میریزه پیش پامون. ماشاالله سالم و سرحاله. میگه با بهروز عهدی بستم تا روزی که میاد سرپا و سرحال باشم. 

     

 

///////////////////////////

 

باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم، تو فقط غصه نخور!!!!! 

  

 چقدر نوای شهید گمنام سلام رو دوست دارم. فکر میکنم همه همینطورند. سوز خاصی داره. به دل میشینه عجیب ...

روز شهادت مادرمان حضرت زهرا در میدان شهدای کرج میهمان ۵ شهید گمنام بودیم. مراسم عزاداری به میزبانی لاله های خاموشی که برای بیداریمان آمده اند.... اعلام کردند مادر شهید گمنامی اصرار دارد که یکی از شهدا فرزند شهید مفقودالاثرش می باشد ... شاید باشد .... حس مادری دروغ نمی گوید .... 

 

نوای زیبای "شهید گمنام سلام..." بر معنویت فضا می افزاید ... نوا به اینجا که می رسد :" باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم، تو فقط غصه نخور" بغضم را می شکافم و می گویم شهدا ما کجا وصیت نامه هاتونو اجرا میکنیم؟ یه ریزه از غیرت شما تو وجود ما هست؟! نیست نیست .... به خدا اگه بود اوضاع اینطوری نبود ...اگه بود شهر ما نبود فاسدترین شهر ایران.... 

 

کرجی ها میدونن... شهدا اگه یه ریزه از غیرت شما رو داشتیم اون صحنه های فجیع رو تو 4 راه طالقانی نمیدییم. عدم پوشش هایی که......  

یعنی انقدر بازدارندگی از بین رفته که یه دختر هرزه جرأت میکنه به راحتی .... 

 

شرمم میشه و نمی تونم بگم که تو 4 راه طالقانی جلوی ساختمون پست چه ها دیدم چه ها دیدیم. کافیه کمی دیروقت بشه...چشم تیزبین اگه داشته باشی ....  

 

خیابون اصلی گوهردشت که دعا میکنم خدا گذر هیچ انسان پاکی رو به اونجا نندازه که دیگه نگو ... به وضوح دخترکان و پسرکانی که وضعیت ظاهرشون نشون میده متعلق به گروههای و فرقه های خاصی هستند دیده میشن.... گوهردشت تو ایران مرکز فرقه های ضاله ای چون از دین برگشتگان و شیطان پرستان و ....هست.  

 

گاهی میگم چرا باید یه جاهایی رو رها کنیم تا بشه جایگاه مختص افراد فاسد؟ باید بریم و ما همه جا باشیم .... میریم با خانواده اما صبر ایوب میخواد دیدن این صحنه ها و فکر کردن... با بار تکلیفی که داری و شهید و شهادت و خون  ..... 

 

تهران خیلی خوبه خیلی خوبه. تو تهران خوب و بد هست. تو تهران آدم حسابی زیاده ... امان از فاسدترین شهر ایران ...

 

شهدا چجوری بگم که امروز ما جرات نمیکنیم از بعضی بوستان ها رد بشیم ...فقط رد بشیم.....پیرمردی میگه دخترم پسرم خجالت کش، برمیگردن میگن تو نگاه نکن.....میگم آی آدما فکر نمیکنید ما داریم می بینیمتون؟! انقدر قبح شکنی؟!  اونوقت ما داریم وصیت نامه اجرا میکنیم؟! حس میکنم ایجا کاباره ای هست روباز. اونوقت تمام اینها جلوی چشم پلیس که جایگاه داره تو پارک اتفاق میفته .... و پلیس به عینه میبینه و بی خیال... باورم نمیشه اینجا سرزمین منه. اینجا سرزمین شهید داده منه. اینجا همون جایی هست که تو مسجدش مادر شهید رضا ابوالحسنی دستهامونو میگیره رو هم میذاره و پیمان می بندیم و دعایی میخونه که میگه شفیع شب اول قبرتونه.  

 

میدان شهدا جایی که همه شهدای کرج از اینجا تشییع شدن، شهید شرع پسند و کلهر و  میررضی و رضا پناهی و ....از زمان جنگ تا الان.  میدان شهدا گرچه جمعیت کم بود مراسم عزاداری خیلی خوب بود فریادهای یازهرا و یاحسینهامون بلند بود .... میگم شهدا، خدا به همین فریادهاست که بهمون رحم میکنه. به همین فریادهاست که عذاب نازل نمیشه ..... 

 

مراسم تموم میشه. شهدا رو زود میبرن میگن بعدازظهر تو 4 باغ حصارک تشییع و تدفین میشن .... دنبال ماشین شهدا میدویم.... میگم غریب مادر تنهامون نذارید .... شهدا تورخدا تنهامون نذارید پوسیدیم تو فساد شهر ...دنبال ماشین شهدا میدوم و ...انقدر از چشمم دور میشه و میره .....من میمونم و اشک و آه و باز این شهر پرگناه.  

کمی اینطرف تر چندتا دختر با وضعیت افتضاح .... یه زن شجاعی بهشون خیلی آروم و نرم میگه: یه روز فقط یه روز به حرمت حضرت زهرا به خاطر شهدا تحمل میکردید و آرایش نمی کردید ...روز محشر به خدا حضرت زهرا جلوتونو میگیره. پا رو خون شهدا گذاشتید ... با وقاحت تمام میگن به تو مربوط نیست خوب کاری میکنیم دلمون میخواد  شما به خاطر ناهارش اومدید.... حمایت میکنم از این بانو اما همین جماعت مذهبی خودمون این بانو رو منع میکنن و میگن چیکار داری به اینا!!!!  

چقدر مردمان آخرزمان عجیبند شهدا.... غیرت که به خرج نمیدن غیرت دیگری رو هم مانع میشن .... میگم مردم سکوت شما باعث میشه اینهمه منکر ببینیم. بی غیرتی و بی حیایی عادی شده براتون. به وظیفتون آشنا نیستید چرا نمیذارید اونی که آشناست کاری بکنه.... 

 

یادم میفته همه بهانه میکنن که چون اثر نداره امر معروف و نهی منکر از وجوب میفته!!! یا اینکه فکر میکنن این فریضه فقط به معنی هدایته!!!! یادم میفته که شعارهای ولایت پذیریمون هم یه پوسته است.... اگه ولایت پذیریم آقا فرمودن بگید اثر داره عیبی نداره 2 تا ناسزا هم در راه دین بشنوید!         اما جماعت مصلحت اندیش عاقل آخر زمان رو چکار به حرفهای ولایت شعارش را بدهند کافیست!!! 

   

یادم میفته علامه مجتهدی تهرانی میگفت باید به هر شکلی شده به منکر واکنش نشون بدید حتی شده با یک اخم و تغییر حالت صورت...

 

یادم میفته حضرت علی ع فرمودند: اگر امر معروف و نهی منکر نکنید بدهای قوم شما بر شما مسلط میشوند آنگاه هرچه دعا کنید مستجاب نمیشود. 

 

مگه شاخ و دم داره مسلط شدن این جماعت برما؟!  شدن دیگه

 

 

یادم میفته چند سال پیش فکر میکردم نکنه یه زمانی بشه بگیم لباس الزامیست!!! شد...  

 

جوراب بلند پوشیده به جای شلوار با مانتوی در حد تی شرت. اشتباه نشه جوراب شلواری نه بلکه جوراب. اون مانتوی کوتاه با راه رفتن کنارتر هم میرفت و انتهای جورابش فاصله چندانی با اتمام رانها نداشت که معلوم بود. اونوقت شوهر بیغیرتش هم کنارش. نمیتونم سکوت کنم می ایستم دستمو میذارم رو انتهای جورابش میگم ببین تا کجا پاهات بیرونه!!! کم مونده ....  

خدایا چه عذابی میکشم! باورم نمیشه اینجا سرزمین شهید داده منه. باورم نمیشه هنوز تو این مملکت شهید میارن. باورم نمیشه این مملکت هنوز برای عزتش شهید میده. باورم نمیشه بچه های یگان صابرین(شهدای شهریور 90 در مواجهه با جدایی طلبان پژاک کردستان) هنوز برای عزت و اقتدار این مملکت دارن شهید میشن. باورم نمیشه هنوز جانباز داره با خس خس اینجا نفس میکشه ....    

 

روزی چندبار تو خیابون باید بگم عزیزم خواهرم دخترم روسریت افتاده...   با سر برهنه، بی خیال.... 

  

 

میگن قبل انقلاب، مشخصه زنان خراب، رژ قرمز بود و آرایش غلیظ. هنوز هم تو دنیا زنان روسپی اینگونه اند. وای بر ما وای بر ما وای بر ما که دختران و زنانمون بدتر از روسپیهای اوکراینی و روسی و ... خودشون رو دلقک میکنند.  

 

یادم میفته اون خانم خبرنگار اروپایی که با دیدن اینهمه مظاهر جذابیتهای جنسی زنان ایرانی در سطح تهران با تعجب گفته بود: شما اینهمه روسپی دارید؟! اینهمه زن خراب دارید؟!  

وای درد تا کجا؟! این جماعتی که خودشون پایبندیهای اخلاقی ندارن از روسپیها منتفرند اونوقت بیان و در مورد ما اینطوری قضاوت کنن؟! وای برما  

 

یادم میفته ارودی راهیان نور زمان دانشجوییم سالها پیش....گفتیم مارو ببرید ساحل اروند خرمشهر تا لاشه کشتیها رو ببینیم. یه تابلویی بود اونجا نوشته بود پوشش مانتو در این مکان الزامیست. روحانی همراهمون گفت: ببینید کی بهتون گفتم اگه دست رو دست بذاریم چند سال دیگه باید بگیم پوشیدن لباس الزامیست! 

 

بله دست رو دست گذاشتیم. کاباره ها رو تو خیابون و پارک هم بدون هیچ محدودیتی دیدیم!!! 

 

باشه جماعت، مسئولین دست رو دست بذارید تا فردا دیگه هیچ حرمتی برای پاکی و حیا نباشه...  

  

اگر امروز آقای ده نمکی، مرد غیور جبهه ها، تو فیلمش صاف و پوست کنده و صریح نشون میده که اون چیزهایی که تو ذهنمون هم شرممون میشد تصورش کنیم در جامعه به راحتی اتفاق میفته، یعنی بگیر عمق فاجعه تا کجاست ....  

 

سیاه نمایی نمیکنم یک هزارم از واقعیتهایی رو که دیدم و میدونم گفتم.   

 

 

مادر شهید صبوری به جای خودم و خیلیها شرمندم. خدا نکنه اون چیزهایی رو که ما می بینیم ببینی. وقتی بی حیایی ها رو میبینی و دلت خون میشه من به جای خودم و خیلیها شرمندم. آخه بعضیها نمیفهمند که شرمنده اند من به جای اونها هم شرمنده ام. 

  

باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم، تو فقط غصه نخور!!!!!  آیا؟!!! 

 

آیا؟!!!   

 

 

لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای مطلب مراجعه کنید





  

 

 

 

 

 

مادر، لاله هامون بازم دارن میان

لبیک یا رسول الله 

 

السلام علیک یا فاطمة الزهرا 

  

  

 

سلام بر مادر  مادر مادر مادر  

 

این روزها زیاد باید گفت السلام علیک یا امیرالمومنین یاعلی 

 

جواب سلام علی ع را نمیدادند. ما به آقا سلام بدیم 

 

السلام علیک یا ابوتراب 

   

 

بازهم لاله هامون دارن میان   

 

 

شهید گمنام سلام 

 

دلم گرفته، بازم چشام بارونیه، وای، وای، وای

خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه، وای، وای، وای

شهید گمنام سلام، خوش اومدی مسافر من، خسته نباشی پهلوون

شهید گمنام سلام، پرستوی مهاجر من، صفا دادی به شهرمون

 

وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید، تو مگه کجا بودی؟

وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید، تو مگه کجا بودی؟

وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد، مگه با آقا بودی؟

وقتی رسیدی همه اشکا مثل زهرا(س)می چکید، تو مگه کجا بودی؟

 

شهید گمنام، دوباره زائرت شدم، وای، وای، وای

شهید گمنام، بازم کبوترت شدم، وای، وای، وای

شهید گمنام بگو، بگو به من حرف دلت رو، تا کی میخوای سکوت کنی!

شهید گمنام بگو، پس کی میخوای فکری برای بغض توی گلوت کنی؟

 

راستی هنوز مادر پیرت تو خونه منتظره، چرا اینجا خوابیدی؟

راستی مادر نصفه شبا با گریه از خواب می پره، چرا اینجا خوابیدی؟

راستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد، خدا رحمتش کنه!

راستی کسی نیست مادر و حتی یه دکتر ببره، چرا اینجا خوابیدی؟

 

خودم می دونم، شرمنده پلاکتم، وای، وای

مدیون اشکِ فرزند بی پناهتم، وای، وای

حق داری هر چی بگی، تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق می کنم!

حق داری هر چی بگی، به روم نیار گلایه هاتو خودم دارم دق می کنم!

 

باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم، تو فقط غصه نخور!

باشه دیگه دعا برا یوسف زهرا می کنم، تو فقط غصه نخور!

باشه دیگه کاری برا غوغای محشر می کنم، تو فقط غصه نخور!

باشه دیگه فکری برا اشکای رهبر میکنم، تو فقط غصه نخور!

  

مداح: مجتبی رمضانی  

  

خدایا بازم حاج خانم صبوری مادر شهید گمنام بهروز صبوری عکس بهروزشو برمیداره و میره پیش شهدا و به هرکی میرسه میگه شهید 18 ساله بین این شهدا نیست؟ مال سومار باشه؟  

 

 

یازهرا  

 

 

خدایا این انقلاب چطوری بدست اومد؟ چطوری حفظ شد؟ چطور باید حفظ بشه؟ جامعه شهید داده و اینهمه بی حجابی و بی حیایی و بی غیرتی؟ خدایا .... 

از ماست که بر ماست. نتیجه سکوت... نتیجه سکوت در برابر هر منکری که جلوی چشمامون اتفاق میفته 

 

 

یازهرا

 

 

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای مطلب مراجعه کنید





 

 

 

  

 

شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان....

لبیک یا رسول الله  

 

السلام علیک یا فاطمة الزهرا 

  

  .....................

   

شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان....   

 

ره آورد سفر نوروزی من به اصفهان 

 

مهمترین کار در هر سفری، دیدار از گلزار شهدای شهرها 

 

گورستان تخت پولاد اصفهان؛گلزار شهدا 

  

 شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان... 

  

  

 

  

 

شهید مصطفی ردانی پور... هنوز هم موندم که مگه میشه.... ؟! کی بودید شماها....؟! کارت دعوت عروسی برای حضرت زهرا ع و امام رضا ع و حضرت معصومه ع و امام زمان عج فرستادن چه جرأتی میخواد! جرأتی که ناشی از پاکی پاکی پاکی..... گفتی میرم جمکران کارت میدم به آقا امام زمان عج و میگم که برای حضرت زهرا ع رو هم خودشون به مادرشون زهرا ع بدن. میرم قم برای حضرت معصومه ع و میرم مشهد برای امام رضا ع رو میدم ..... 

روح بی مقدار من درک نمیکنه اینهمه عظمت رو شهید ردانی پور ....!!!! اینجا دیگه قفل قفل میشم وقتی میفهمم که همون شب عروسیت، عالمی در مکاشفه، حضرت زهرا ع رو با لباسی غیر از چادر خاکی میبینه که فرمودن دارم میرم عروسی پسرم مصطفی .... خدایا مگه میشه ....؟!!! میشه ... میشه ... ولی مگه میشه با داشتن اینجور ستاره ها، فساد هم باشه ظلم هم باشه خیانت هم باشه ؟!!!!!!!  

سر مزارت کلنجار میرفتم با خودم که اینجا مزار شهیدیه که حضرت زهرا ع به عروسیش اومد. 

یازهرا ......  چه حکمیته که کنار شهید خرازی هستی؟     

 

 

      

 

یارانی که جای خالی مزارشون رو کنار شهید خرازی نگه داشته بودن تا سالها بعد همجوار بشن: شهیدان احمد کاظمی و  حبیب اللهی   

 

 

 

   

شهید حسین خرازی و  دل بردن از .....  

 

 

 

 

در کجا سنگ مزار بوسیدنیست،؟!در کجا خاک مزار بوئیدنیست؟!   

 

 

 

 

یاد باد آن روزگاران یاد باد  

 

 

 

و شهید محمدرضا تورجی زاده و روضه های حضرت زهراش..... اون روضه ای که پشت بیسیم، شهید خرازی رو  بیهوش کرد و بعد نیروی معجزه آسا بهش بخشید....شهید تورجی زاده یار شهید خرازی. 

هر دفعه مدهوش تر از هربار .... بازهم شهدا و عنایاتشون...بازهم وقتی دنبال شهیدی بودم یکدفعه پیداش کردم .... گلزار شهدای شهرهای دیگه مثل تهران، شماره قطعه و ردیف ندارن....بعد از زیارت کلی همه شهدا و شهیدان خرازی و کاظمی و ردانی پور، ناامید از پیدا کردن شهیدان جلال افشار و حمیدرضا تورجی زاده داشتم از گلزار خارج میشدم که ناگهان چشمم خورد به مزار شهید تورجی زاده...   

  

  

  

  

و اما شهید جلال افشار که پیداش نکردم...اما مطمئنم تو سفرهای بعد خودشو نشون میده ان شاالله. این خاصیت شهداست ....  

 

شهید جلال افشار.... آیت الله بهاءالدینی که در جبهه ها به عنوان نماینده خاص امام زمان عج حضور داشت و بزرگان میگن از مزارش در حرم حضرت معصومه ع صدای یابن الحسن میاد گفته بود امام زمان عج سربازی میخواست من شهید افشار رو معرفی کردم ......  

دیگه مغزم داره بدجوری سوت میکشه ..............یازهرا  

 

 

شهید جلال افشار و آیت الله بهاءالدینی 

 

 سلام بر خونین کفنان 

 

 

 لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای مطلب مراجعه کنید     





  

 

 

فرمانده پاریاب به گوشم

لبیک یا رسول الله  

 

السلام علیک یا فاطمة الزهرا 

 

 

فرمانده به گوشم، آماده   

 

 

فرمانده کی گفته شما فقط فرمانده مردهایید؟ و چرا تعجب میکنن و فکر میکنن وقتی میگم فرمانده به معنی اینه که حتما مردم؟! مگه شهدا فقط مال مردان؟! مگه آدمای بزرگ و باقی الشهدا و جانبازان تعریف شدن برای مردها؟! یا نکنه آدم حسابیها همه مردند؟ مگه کم داریم زنان بزرگی که سنت و غیرت الهی مبتنیست بر گمنام بودنشون؟ در بحث ارزشها و مقدسات جنسیت مطرح نیست. پای دین که برسه جنسیت مطرح نیست. یه جاهایی زن هم که باشی باید اسلحه دستت بگیری و دفاع کنی حالا میدون رزم هر نوع و هر شکلی که باشه.

 

 

 

 پس فرمانده شهیدم، فرمانده پاریاب، من نیروی تحت امرتون آماده اجرای اوامرتونم. خودتون گفتید آقا. من هم میگم به گوشم فرمانده. فقط آقا   

 

فیلم کوتاهی از سردار تنها، فرمانده پاریاب:  اتل متل یه فرمانده 

 

 

//////////////////////////////////////////////// 

 

 

لعنت خدا و پیغمبر بر زریبافان و اعوان و انصارش در بنیاد ضدشهید و ضدایثارگر 

 

به گزارش وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران در حالی که گروه زیادی از جوانان و شهروندان ایرانی در جاده های پر خطر کشور راه را بر خود دشوار کرده و برای دیدن خاک جبهه و باستان شناسی جنگ به جنوب کشور سفر می کنند. جانبازان یکی یکی در خانه ها و بیمارستانها پرواز می کنند. حالا بماند که راهیان نور خوب است درست است یا غلط ولی عقل سلیم می گوید وقتی یادگاران و شاهدان و جانبازان جنگ مظلومانه در کنارمان زندگی می کنند رفتن به تپه هایی که روزی در آنجا جنگ بوده صحیح نیست. 

 

 

 

با خبر شدیم سید عبدالله ولی شریف جانباز ۷۰ % شیمیایی که حالا سخت نفس میکشد بخاطر درمان از اهواز به تهران آمده تا مرهمی پیدا کند برای نفس کشیدنش، اما به خاطر فرارسیدن سال نو و خالی کردن تخت های بیمارستان خاتم توسط نماینده بنیاد شهید، بدون مشورت با پزشک معالج مرخص و با قول اینکه تمام امکانات در آسایشگاه ثارالله آماده می باشد این جانباز ۷۰ % اورژانسی را همراه خانواده راهی آسایشگاه می کند و از آنجایی که هیچ امکاناتی حتی کپسول اکسیژن در آسایشگاه وجود نداشته حال سید عبدالله وخیم می شود و به کما می رود تا به بیمارستان ساسان انتقال پیدا کند. سید عبدالله در کما روی تخت بیمارستان ساعات را سپری می کرد و ۳ پسر و همسرش هم شاهد ذره ذره آب شدن عزیزشان بودند تا کی سید هم به یاران شهیدش بپیوندد.

حالا این جانباز شیمیایی دیگر میان ما نیست چرا که چند روزی است بر سر سفره همرزمانش در بهشت بر اعمال مسئولان بی خیال نظاره می کند. روحش شاد   

 

 

دوستمان در وبلاگ سلمان گونه شهادت این جانباز را اینگونه پر و بال میدهد:   

 

""" غروب بود وتلخ تر از همیشه وتلخ تر از آن اینکه کسی نبود تا مرد، تلخی غروبش را با او تقسیم کند.چفیه را به صورت مالید و سرفه کرد. پرستار آمد سری زد و تلویزیون را روشن کرد. مرد به جعبه جادو خیره شد.

جعبه جادو یکدست به رنگ خاک بود و مرد، این خاک را از دور می شناخت؛حتی از هزار کیلومتری. شلمچه بود و نقطه های رنگی روی آن، کاروان های راهیان نور.

از بین چشمان مرد،دو قطره اشک راهشان را گرفتند و رفتند تا آنها هم تلخی غروب مرد را تحمل نکنند. مرد شبکه را عوض کرد.باز هم جماعت راهیان نور. دست دراز کرد تا یکی از افراد را از تلویزیون بیرون بکشد و وارد بیمارستان ساسان کند. مرد سرفه ای کرد، حتی اکسیژن هم از ماسک فراری بود!

مرد همه شبکه ها راگشت. سرزمین شهدا بود اما مرد حس وقتی را داشت که با دوستانش درون کانال بود.

اشک های مرد تند و تند به سوی سرزمین نور بال می گشودند. با هر اشک، هر سرفه، حس می کرد دوستان شهیدش به او دوستانه تر لبخند می زنند. زنی در سرزمین نور و شور و حماسه اشک می ریخت.اشک های مرد پر درآوردند و هر اشک، شهیدی شد درکنار تخت مرد. تا بالاخره اشک ها، مرد را از روی تخت بلند کردند و از  کورسوی نور درون معراج ساسان، او را به سرزمین شهدا بردند. تلویزیون، هنوز راهیان نور را نشان می داد... ."""

 

  

همسنگر بسیجی نوشت: حتما قبر زریبافان و سایر مسئولین بی درد و جماعتی که راهیان نور رفتن، شده تفریح و عادت براشون انقدر وسعت داره که فشاری بهشون نیاد، حتما انقدر بدنشون تحمل آتش جهنم رو که هزاربار از آتش دنیا داغ تره داره که بی خیال شن، حتما امان نامه دارن...  

حالا هی داد بزن ایها الناس شهدا اینجا دارن تو شهر در اوج مظلومیت پرپر میشن تو رفتی دنبال شهدا می گردی؟! دنبال این شهدا کی میخوای بگردی؟ کی ؟ کی ؟ کی ؟ لابد وقت گل نی؟ وقت گل نی کی هست؟ وقتی که دیگه باقی الشهدایی نباشه و پرونده تکلیف رو ببندن و وای .... روسیاهی بمونه و ..... 

حالا هی داد بزن، کو جماعت آخرالزمانی صم و بکم و عمی بشنون؟!    

وقتی غیرایرانی ها میان راهیان نور و فیض می برن و وقتی دارید از عظمت شهدا براشون میگید از خیانت و جفا و ظلمی هم که همه ما به بازماندگان جنگ می کنیم هم بگید. راویان نور، جوانمرد باشید و بگید که در شهر بر سر بازماندگان این شهدا چی داره میاد؟  

چی باید گفت به ملتی که شهید رو در شهر له میکنن بلند میشن کرور کرور میرن مناطق جنگی دنبال شهدا میگردن؟ بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد .... 

   

 

 

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای مطلب مراجعه کنید