کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

خواهر بدحجاب و بدپوششم!حواست هست پا روی خون شهید گذاشتی؟!

 السلام علیک یا امام هادی ع

 

یادم باشد و یادت نرود که ما برای یکبار ایستادن، هزار بار افتادیم  

  

همسنگر بسیجی نوشت: خواهرم برای ایستادن تو افتادند اکنون چگونه ایستاده ای؟! 

 

 

 

خواهرم میدانی با خودنماییهای خود پا روی خون چه کسانی میگذاری؟ انصاف کن دلت می آید؟ از شهدا نازنین تر ؟ مخلص تر؟ باصفاتر؟ مهربان تر؟ پا روی خون اینان می گذاری؟!  

  

 

 

   

  

پا روی دل داغدیده و دردمند مادر شهید می گذاری؟ پا روی دل حسرت کشیده فرزند شهید؟ به بهای رفاه امروز تو دلش خون و چاک چاک است، جگرگوشه اش تکه تکه شده. به بهای امنیتت، بی پدر شده است. 

 

   

 

خواهرم میدانی با خودنماییهای خود، اسید بر ریه های از بین رفته جانباز شیمیایی میریزی؟ نمک بر تاولهای خونی و زخمیش می پاشی؟ ویلچرش را میکشی و بر زمینش میکوبی؟ ترکشهایش را داغ میکنی و آتشش میزنی؟   

 

   

 

با چه و با که لج داری؟ تو متعلق به سرزمینی هستی که چندهزار سال است که عفت و پاکی و حجاب پیشه کرده است. 

 

چرا دهن کجی میکنی به ارزشهایی که با خون بوجود آمده اند؟  

  

-----------------------------------------------

 

 

وبلاگ جانبازان شیمیایی مطلب زیبا و البته قابل تأملی درج کرده است بخوانید:   

 

ما خون‌دل‌ها خورده‌ایم...!  

 

 

وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران- ابوالفضل درخشنده: ما خون دلها خورده ایم، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود! من آن‌روز یک عشق داشتم؛ پیروزی یا شهادت، بعضی‌ها امروز هر ساعت، عاشق و معشوق آدمهای غریبه می‌شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند.

من آن‌روز از گل‌و‌لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده‌ام لذت می‌بردم و بعضی‌ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی. من آن‌روز در جبهه زیر آفتاب داغ، چفیه بر سر می‌انداختم تا نسوزم، بعضیها امروز رو سری از سر انداخته‌اند که موی سر به نامحرم نشان داده و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند. من آن‌روز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم: خدا قوت، نه خسته برادر! بعضی‌ها امروز برای طرح دوستی، فقط با عجله از همه می‌پرسند: ASL؟

من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم، بعضیها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند: من های کلاسم، نگاهم کنید!

من آن‌روز در وصیت نامه‌ام می نوشتم: خواهرم حجاب تو بر‌علیه دشمن از خون من موثر‌تر است، بعضی‌ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند: همیشه به روز هستم، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی‌هاست!چادر را تجربه نکرده‌ام، قدیمی شده است!

من آن‌روز در بی سیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ (آتش) بفرستند، بعضی‌ها امروز به هر ناشناسی می گویند: برایم شارژ بفرست!

من آن‌روز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم، از آن لذت می بردم، بعضی‌ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی!

من آن‌روز خشاب و اسلحه‌ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی‌ها امروز سگهای نجس تزئینی گران‌قیمت را!

من آن‌روز در جبهه، اوقات فراغتم را در چاله هایی، قرآن و دعا می خواندم، استغفار می کردم و لذت می بردم، بعضی‌ها امروز در چت رو م‌ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت، پرسه می زنند و روم عوض می کنند!

من آن‌روز در خط، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم، بعضی‌ها امروز لباسهای رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچ‌گاه با تغییر مد، از خودشان راضی نمی شوند!

من آن‌روز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم، بعضی‌ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده‌اند که رهگذران را هم آلوده کنند!

نه! این قرارمان نبود! ما رفتیم تا شما نیز راه‌مان را ادامه دهید، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر‌گزینی! رفتیم تا دشمن، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولو الا مر، تو هم مراعات کن! بر گرد و اندکی بیندیش؛ ما خون دلها خورده ایم!  

 

  

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.





 

 

 


نازنین پسر زهرا، خامنه ای کبیر تولدت مبارک آقا

 السلام علیک یا امام هادی ع  

   

السلام علیک یابن فاطمة الزهرا 

 

  

  

نازنین پسر زهرا، نازنین چشم و چراغ مهدی زهرا تولدت مبارک 

  

از تو به یک اشاره ...یابن الزهرا ! 

  

    از تو به یک اشاره.... نایب مهدی ع !   

  

 از من ...............

    

اما آقا جان بیزارم از مدعیان ولایتمداری که سنگت را به سینه می زنند و در حضورت خودکشی میکنند اما ذره ای به احوال و اوضاع سربازانت اهمیت نمی دهند. اصلا تلاشی نمیکنند تا بدانند یا ببیند که جانباز کیست؟ چه می کشد؟ چه میگذرد بر او؟ از یک دلجویی ساده دریغند چه رسد به دستگیری و  .... نمی دانند بیچاره ها که ... بگذریم آقا جان خود بهتر میدانی...   

   

السلام علیک یابن الزهرا 

  

 

 

پسر فاطمه به یک انگشت اشاره ات بندم  

  

پس اشارتی کن یابن الزهرا  

  

 اشارتی کن چشم و چراغ مهدی زهرا     

 

توضیح: تولد آقا 29 فروردین 1318 هست اما در شناسنامه 24 تیر 1318 قید شده است.  

 

  

  

 لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید 





 

 

پسران مشهدی، زشت ترین پسران ایرانی

 السلام علیک یا امام هادی 

  

پسران مشهدی، زشت ترین پسران ایرانی  

  

 

محمّد بن مسلم می‌گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(ع) فرمودند: «آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زن‌ها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان.

 

 

 

 

تهاجم فرهنگی در مشهد بیداد میکند ..... گویا در مشهد عادیست که هرکسی رفت سلمانی(نگوییم آرایشگاه که اشتباه است) صفایی هم به ابروانش بدهد.  

 

برای دیدن زشت ترین پسران ایرانی به مشهد بیایید.

 

اگر در تهران در میان بچه های بالای شهر که خوشی زده زیر دلشان، در میان پسران جوان و کمتر در میان مردان میانسال، چنین پدیده ای را مشاهده میکنید(آنهم نه به وفور) اما در مشهد در بین تمام طبقات جامعه بخصوص پایین شهر، پدیده مردان زن نما رواج دارد .....پسرانی با ابروهای نخ، حداقل به تمیز کردن دور و اطراف ابرو هم بسنده نکرده و  ابروها را نخ کرده اند .....مردان زن نما و بسیار زشت نه از زن زن هستند نه از مرد، مرد ...با دیدنشان حس میکنی که یک زن زمخت بسیار زشت میبینی...پناه برخدا ....  

 

و پدیده شگفت انگیزتر اینکه در جای جای حرم مطهر هم این افراد را میبینید. پسرانی با ابروان نازک با تی شرتهایی با مضامین و عکسهای شیطان پرستی و برخی با تیشرتهای یقه هفتی که تا روی معده باز هستند و هیچ منعی در عدم ورود اینها به حرم وجود ندارد و هیچ تذکری به پوشش آنها و بدحجابیشان داده نمی شود .....به کجا می رویم ؟ چرا انقدر بی خیالیم؟ این نسل را رها کردیم و هر روز رهاتر .....آیا مسئولین و خادمین حرم می پندارند که حجاب فقط از آن زن است؟ این مردان با این وضعیت؟ در حرم باید چشمهایت را ببندی تا مبادا در این مکان مقدس چشمت به چهره های کریه مردان زن نما نیفتد و حس جهنم پیدا نکنی! تا چشمت به تصاویر شیطان پرستی لباسها نیفتد؟ تا چشمت احیانا بدنهای بیرون اینگونه مردان را نبیند ... یادش بخیر روزگارانی که حیا مد بود، مردی و مردانگی مد بود، مردانگی به غیرت بود و در ظاهر هم به ظاهر مرد.....خوش تیپی و خوش پوشی مساوی با بیغیرتی و بی حیایی و ؟؟؟؟ نبود .  و بازهم شگفت انگیزتر : مردان متاهل هم از این اعمال مرتکب میشوند، مرد زن نما همراه همسر چادریش در حرم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

    

و اما در نیمه شعبان............  

 

جای همه آرزومندان خالی در حرم امام رضا ع .....صفایی داشت .....چقدر زیباست حرم امام رضا ....صدای اذانش و صدای نقاره هایش ...پرواز کبوترهایش، رفت و آمد زائرینش، مهربانی و لطافت خادمینش، پنجره فولادش, ایوان طلایش، گریه ها و راز و نیازهای زائرینش  

 

اما ... اما ..... 

 

شب و روز نیمه شعبان که از وجود خود گهنکارم در چنین مکان مقدسی در محضر یوسف فاطمه شرمنده بودم اما شرمنده تر شدم وقتی اوج بدحجابی ها رو به کرات در حرم می دیدم ....  

 

کی باید به خود بیاییم ؟ ترسم زمانی رسد که هیچ تعریف و فرمولی از حجاب نباشد و ما را به جرم حجاب دار بزنند.....مگر تصور میکردیم روزی در سرزمین خون و شهید داده، کشف حجاب ببینیم؟ اما دیدیدم و میبینیم هر روز .... 

 

به باد دارد می رود ...مسلمان برخیز .... لازم است زن ایرانی یکبار دیگر حجاب را بیاموزد، آیه های قرآن را برایش بخوانند.... 

 

خواهر من، من هم از جنس توام کی گفته موهات بیرون باشه اشکالی نداره؟ کی گفته دستهات و قطار النگوهات بیرون باشه اشکالی نداره؟ کی گفته لباس تنگ و تمام حجم بدنت پیدا باشه اشکالی نداره؟     

چه آرایشهای غلیظی در حرم در شب نیمه شعبان! وقتی به خادمین معترض می شدیم که چرا مانع نمیشید میگفتند چرا چرا ما نمیذاریم برن داخل !!!!   لابد آنها که داخل بودند طی الارض می کردند!!!! لابد!!! 

 

همسنگر بسیجی که شده بود یه پا ناهی منکر. برخی فکر میکردند خادم حرم است و فوری میگفتند چشم! اما برخی تشخیص میدادند و جمله تکراری به توچه! تکرار میشد. 

 

حرمت امام رضا، حرمت این مکان مقدس رو چطور می شکنند اینها؟ با تمام جذابیتهای زنانه در حرم! پناه بر خدا 

 

آخه همه به یک نیت گناه نمیکنند، فرق داره اونی که به عمد بدحجابه با اونی که غیرعمدیه، برخی زنان اصلا نمی تونن خودشون رو جمع و جور کنند، انگار اصلا حجاب یاد نگرفتن، من که خجالت می کشم وقتی می بینمشون؛ موها بیرون، یه عالمه زر و یور ردیف کرده چند کیلومتر ،سر ویقه باز ، لباس تنگ با چادری که بلد نیست جمعش کنه ....باید به اینها حجاب رو یاد داد.

 

 

اما خواهرم من هم از جنس توام چرا راضی میشی چندتا چشم نامحرم رو به خودت متوجه کنی بخصوص در حرم! کی گفته حجم بدنت پیدا باشه اشکالی نداره؟ کی گفته تو حرم چادر رو بنداز پایین چون کسی چیزی بهت نمیگه اشکالی نداره؟ چادر رو بنداز حالا به عمد یا غیر عمد، تمام  زیباییهات معلوم شه، کی گفته اشکالی نداره؟ کجا اومدی؟

 

خانمهای بندری شاید نوع پوشش شما در دیار خودتون چندان اشکالی نداشته باشه (که داره) اما در شهرهای دیگه خیلی نامناسب هست، لباسهای تنگ بدن نما با چادر حریر و نازک که هیچ پوششی نمیده، بدون روسری با زر و زیور و صندلهای زیبا و بدون جوراب .... اونهم در حرم ....به خدا خیلی زشته .... 

 

چرا حرمت حرم رو می شکنید؟ خادمین هم توجه چندانی به این مسائل ندارند. 

 

این زائرین هندی و پاکستانی و عراقی و عربستانی و ...زنان ما رو ببینند چه قضاوتی میکنند؟ زن ایرانی یاد نگرفته حجاب رو ! و چه ننگی است برای جامعه داعیه دار اسلام و جامعه شهید داده که زنانش ..... 

 

مگر پیامبر ص نفرمودند که : نابودی زنان امت من در 2 چیز است: آشکار بودن زیور آلات و لباسهای بدن نما و نازک.... 

 

یک پدیده شگفت دیگر : شب نیمه شعبان یه عده خانم بیرون حرم، سمت خروجی طبرسی، دم گرفته بودن و کل می کشیدن و میرقصیدن، یه عده هم مثلا برای اینکه اینها اون وسط دیده نشن دورشون رو گرفته بودن اما از دور حرکت دستهای اینها و حالتها مشخص کننده رقصشون بود و توجه همه به اینها جلب بود، بهشون گفتیم زشته دارن میبینن مردها ! نامحرم داره میبینه! فکر کنید خانم رقاص چه جوابی داد؟ جواب: خانم  دست ....جشنه      و ادامه حرکات ناموزون !!!!

(آخه بیچاره مردها شاخ درآورده بودن از این حرکات و خواسته و ناخواسته نگاهها به این سمت بود) . وای که چقدر غریبی مهدی زهرا !!! چقدر غریبی و چقدر نادانند چنین مردمانی!!!!

 

 

اینها نشانه چیست؟ همه از بی خیالی و روزمرگی و تعطیل بودن فریضه امر به معروف و نهی از منکر است و عدم بازآموزی احکام  و مسائل دین ... 

بی خیالی بی خیالی بی خیالی تا در بی خیالبی ما دشمن در جنگ نرمش جای خالی مارو پر کنه ...همه مردم راهشونو پیدا نمیکنن باید دستشون رو گرفت و جهت داد ....ما داریم میذاریم که دشمن جهت بده. بیش از 20 ساله که آقا داره میگه تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی .... اما ما بی خیال ..... عزتی رو که با خون بدست اومده فکر کردیم همینطوری هم حفظ میشه اما یادمون رفت که برای حفظش هم باید تلاش کرد اگر نکنی یه عده باید خون بدن براش و بشن شهید امر به معروف و نهی از منکر .... میدونی در  گناه مجروح و مضروب و شهید کردن این بچه ها من هم سهیمم؟ چون من باعث شدم که او، تکلیف من رو هم به دوش بکشه و در میدان عمل هم تنها بمونه و ....

 

 

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.





 

 

 

 

تولدت مبارک یوسف فاطمه س

 

السلام علیک یا صاحب الزمان 

 

تولدت مبارک یوسف فاطمه س    

 

  

 

اما آقا ای کاش منتظرت بودیم، نگرانت می شدیم، منتظرت می موندیم تا اینهمه منتظر ما نشی و چشم به راهمون نمونی  

 

اوست که منتظر ماست.... 

 

ما رفتیم مشهد  

 

ملتمس دعا ....  

 

 

 

خدایا مردم سوریه و بشار اسد رو در پناه حمایت مولا صاحب الزمان عج قرار بده 

 

آمین 

 

 

یا مهدی زهرا  

 

 

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید





 

 

 

 

 

دلم در کربلا جا ماند

 

السلام علیک یا امام هادی ع  

 

 

السلام علیک یا اباعبدالله 

 

دلم در کربلا جا ماند 

 

دل در گرو ارباب ماند 

 

دل در گرو ائمه ماند: در گرو مولا علی ع، ائمه سامرا و کاظمین و کربلا که آخر جنون آرامش و آرامش جنون است .

 

ارباب، نوکر گدایی بلدد 

 

بر پیشگاه عظیمت، مرا گدایی آموخته اند 

 

ارباب بپذیر که گدایت باقی بمانم  

 

دلم در کربلا جا ماند 

 

دلم پیش حسین زهراست

 

کربلا عرش خدا  

 

کاش یاحسین بگم و بمیرم ....کاش  

  

خدا را شاهد می گیرم که در لحظه لحظه های مسیر سفر، در  لحظه های لحظه های تشرف در اماکن مقدس، شهدا و جانبازان در ذهنم بودند، مجسمشان می کردم، آنها مرا کربلایی کردند. بخصوص که مداح کاروان نیز جانباز بود. به نیابتشان(گرچه لایق نبودم) سلام می دادم و نماز می خواندم. همه شهدا: شهدای انقلاب و دفاع مقدس و ترورها و دفاع از مرزها و بچه های صابرین و  امر به معروف و شهدای راه بصیرت و ... 

 

شهدا، جانبازان حلالم کنید مدیون شما هستم و هستیم تا ابد

 

 ----------------------- 

 

السلام علی الحسین/ و علی علی بن الحسین/ و علی اولاد الحسین/ و علی اصحاب الحسین 

  

السلام علیک یا حضرت علی اکبر ع

  

و تو ای فرزند میهن، جوان ایران زمین بر خود ببال که روز تولد نازنین پسر امام حسین ع را با جوانی تو پیوند زده اند. 

 

جوانان پاک ایران زمین، روزتان مبارک 

 

------------------------ 

 

و تو ای آنکه نامت را مسلمان گذاشته ای و مرا مارقه می خوانی، حقیقتاً از مسلمانیت تنم لرزید، از تهمتهایی که زدی، و از ذهن و زبان بی حیایت، در مکتب مسلمانی من، زائر ائمه بخصوص امام حسین ع حرمت دارد گرچه گنهکاری چون من باشد، در مرام مسلمانی من به زائر حسین ع می گویند: زیارت قبول کربلایی. اما گویی در مکتب تو زائر امام حسین ع را مارقه می خوانند. 

  

خدارا شکر 3 دسته دشمن دارم: 

 

1- متوهمین فتنه لجن که با خواندن اولین پست وبلاگم (آسیه خواهرم من یک بسیجیم) چنان به خود می پیچند که چاره ای جز اعلان دشمنی و فحشهای رکیک و توهین ندارند. 

 

2- خائنین و مسببین مشکلات ایثارگران بخصوص در بنیاد ضدشهید و ضدایثارگر، آنها که به جای خدمت رسانی به جانباز وبلاگهای حامیان جانبازان را رصد می کنند و نام همسنگر بسیجی آزارشان میدهد و به طرق مختلف سعی در شناسایی و تهدیدش میکنند (خدایا خندیدم به اینهمه استعدادو و شعور)  

 

3-مذهبیون خشکه مغز مقدس مآب که بدون علم و آگاهی، کفر می گویند و دیگران را نیز کافر می نامند. 

 

 

همسنگر بسیجی بدلیل پاسخ به توهمات کسی که خود را مسلمان ایرانی مینامد و نام وبلاگش آنتی مجوس به معنای ضدزرتشتی است (بنازم بصیرت را در تشخیص وحدت) متهم به کافر و زندیق و سلطنت پرست و ضددین و مارقه و ضدنظام و دشمن ولایت و ...شده است. مسئله از آنجایی مهم میشود که چنین افرادی در مراکزی چون سازمان اسناد انقلاب و مرکز مطالعات تاریخ معاصر مشغول بکارند و یا مراکز دیگر و در سخنرانیها و افاضاتشان، ذهن جوانهای مذهبی ناآگاه دارای ذهن تک بعدی بی منطق را شستشو میدهند. اینها دشمنی عجیبی با ایران قبل از اسلام دارند بخصوص کورش کبیر. بدون علم پابرهنه پا در کفش علوم تخصصی کرده و توهم می بافند. این بیچاره ها می انگارند نیاکانشان قبل از اسلام غرق در کفر و خرافه بوده اند و گویا فرقی با اعراب جاهل و اروپاییهای بی تمدن گذشته نداشته و بدتر از آنها هم بوده اند و چنان آب در آسیاب دشمن میریزند که از استعدادشان در این زمینه باید تعجب کرد. همسنگر بسیجی در رد توهمات غیرعلمی آنتی مجوس معروف، با توجه به رشته تخصصی خود، پاسخهای مستدلی ارائه کرده که متقابلاً، پاسخهایی با شواهد قرآنی و روایی در کافر و زندیق و چه و چه بودن دریافت کرده است. 

چه شود وقتی علم دست نااهل بیفتد آنهم علمی که مستقیماً دشمن روی آن سرمایه گزاری کرده و مربوط به حوضه تمدنی و فرهنگی است. 

   

فقط توجه داشته باشید دشمنی با گذشته پرافتخار وطن که پایه امروز است از طرف چه کسانی مطرح میشود و با چه ادبیاتی!!! و چه کسانی باور می کنند: به قول عارف قزوینی: 

به ملتی که ز تاریخ خویش بی خبر است/جز به زبان محو و زوال نتوان گفت. یعنی تنها خشکه مغزهای ناآگاه میپذیرند. 

 

در آینده توهماتش را تحلیل خواهم کرد ان شاالله، عجالتاً یک نمونه از ادبیات افراد معاند با ایران قبل از اسلام را ببینید: 

 

***پاسخ اباطیلتان داده بودیم خانم مارقه، چرا تأیید نکردید و جواب ندادید؟ حالا دیگر شکم قریب به یقین شد که حضرتعالی با این ادبیات نیشدار و غرور شیطانی که دارید، از همان غده های سرطانی هستید که منتظر هستند قرآنی به سر نیزه برود تا ادعای پیروی از ولایت را زیر پا بگذارند و شمشیر زیر گلوی ولیشان بگذارند. چند ساعتی وقتمان صرف پاسخ به اباطیل شما شده بود، ولی امشب نتیجه اش را دیدیم و خوشحال شدیم. خدا اوّل دوستان نادان را نابود کند، بعد نفوذیها را، دست آخر دشمنان دانا هم اگر قابل هدایت نبودند نابودشان بفرماید*** 

 

قسم میخورم که از چنین مسلمان بودنی تنم لرزید. پناه برخدا ...... 

 

  

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.





 

  

 

 

فروش کلیه همسر جانباز بدلیل مشکلات

 

 السلام علیک یا امام هادی ع

 

 

برادر جانبازم روی انسانیت سیاه 

  

به نقل از جلبک ستیز :   

 

متولد سال ۱۳۴۹ است. در زلزله سال ۶۹ و در حالیکه تنها ۲۰ سالش بوده، همسر اول خود را از دست می دهد. از همسر اول تنها یک پسر دارد که او نیز تخت تاثیر زخم زبان های ناجوانمردانه، پدر را ترک کرده و به تنهایی گذران زندگی می کند. همسر دوم به هیچ وجه با مشکلات مالی و جسمی او کنار نیامد و به شدت پسر او را مورد آزار و اذیت قرار می داد تا اینکه مشکلات مالی و معیشتی فراوان باعث شد از او طلاق بگیرد. یک دختر ۱۵ ساله از همسر دوم برای او مانده است که دادگاه حضانت او را به پدر داده است اما او پیش مادر زندگی می کند. مادر می خواهد دختر ۱۵ ساله را به ازدواج مردی ۳۰ ساله در بیاورد که با تحقیقات پدر مشخص شده است او معتاد است… ماهیانه مبلغی طبق قرار دادگاه و خرجی برای دختر، برای همسر دوم فرستاده می شود که مشکلات مالی را دو چندان کرده است.  

اما ازدواج سوم او اثبات کرد که هنوز هم هستند شیرزنانی که آماده اند تا خود را وقف جانبازان و خانواده ایثارگران کنند. خانومی که متولد ۶۲ است خود را به ازدواج این فرد در آورده است. هر چند ازدواج با این فرد باعث شد از سوی خانواده طرد شود اما او هدف والای خود را گم نکرد و با افتخار مادر پسری یک سال و نیمه است.  

چند خط بالا داستان و افسانه نیست؛ کتاب قصه نیست؛ سریال و فیلم سینمایی نیست؛ واقعیتی است از زندگی دردناک یک جانباز شیمیایی و اعصاب و روان!

جانبازی که برای احتزاز پرچم مقدس جمهوری اسلامی زندگی خود را به خطر انداخت تا زندگی من و تو به خطر نیفتد. حال همسر این جانباز فقط و فقط بخاطر چند میلیون و پرداخت اجاره منزل و اندکی قرض، و برای حفظ آبرو و برای فرار از آواره شدن در کوچه و خیابان؛ تصمیم به فروش کلیه خود گرفته است در حالیکه در هیمن کشور و در صنعت فوتبالش مبالغ میلیاردی هزینه می شود.

می دانیم باید تاسف خورد برای این وضعیت یا خوشحال بود که خداوند متعال برای تعالی بندگانش چنین امتحان هایی را بر سر راه زندگی شان قرار می دهند.  

اگر نیت کردی و قرب الی الله و تنها برای کمک به خودت و نه برای کمک به جانباز تصمیم گرفتی که مبلغی را هدیه نمایی می توانی جهت کسب اطلاعات بیشتر از طریق پست الکترونیکی snip.online@gmail.com (سعید ساداتی) ارتباط برقرار کنید.  

پی نوشت: خدایا شرمنده ام از تمام کسانی که روزی برای ایران اسلامی «جان بازی» کردند و من امروز در پاسخ بدان ها «مال اندوزی» می کنم.  

انعکاس این مطلب در: بولتن نیوز، رجانیوز، فرهنگ نیوز، عمارنامه، رویداد، ندای انقلاب، خبرگزاری دانشجو، پایگاه خبری شهدای ایران،

 

 

 

همسنگر بسیجی نوشت: 

  

این جانباز را دورادور می شناسم، مرد بزرگیست و همپای بزرگی او، همسر شیرزنش... 

 

برادر چه بگویم که هیچ ندارم جز شرمندگی، جز روسیاهی 

 

برادر روی انسانیت سیاه روی انسانیت سیاه 

 

به کدامین گناه چنین مجازات می شوی؟ به گناه کبیره دفاع از دین و آب و خاک؟ روی انسانیت سیاه 

 

بگذار برادر اضافه کنم که تا پای خودکشی هم رفتی، مدیر وبلاگ جلبک ستیز شاید اطلاع ندارد یا بر حسب وجدان کاری خبرنگاری خواسته حفظ اسرار کند ...اما برادر کار از حفظ اسرار گذشته است ...برادری که دشمن سر فرود آورد در برابرت و نتوانست با توپ و تانک هم خمت کند اما اینجا نامردان روزگار چنان کردند که پرکشیدن را بر برقراری ترجیح دادی....  همرزمت در وبلاگ مظلومین شیمیایی، اخبار لحظه به لحظه ات را پوشش می داد....برادرم از دردها و رنجهایت مطلعم ...وقتی حرفهایت را شنیدم با تمام اطلاعاتی که از مشکلات جانبازان دارم در شگفت ماندم از انبوه مشکلات و مسائلی که برایت رخ داده، خدایا چگونه زنده ام که قهرمان میهنم از دردهایش بگوید و من هیچ نداشته باشم جز اینکه وقتی می شنیدم سیل اشکهایم را نشان مولایم دادم: مولایی که ناظرمان است: یا مهدی زهرا به کدامین گناه و چرا؟ چرا آقاجان سربازانت اینچنین مظلوم و غریبند ....؟ 

 

برادر میدانم چرا تویی که بیشتر ساعات زندگیت با قرآن عجین است، به سمت خودکشی رفتی....میدانم ....میدانم چرا.......نامردان روزگار چه کردند با تو ...... 

 

میدانم که دلداری دادن و امید دادن و ...عین سوهان روح است برایت .... 

 

برادرم من هرگز نمی گویم چرا خودکشی کردی؟ می گویم حق داری حق داری حق داری حق داری..... 

 

چرا دنیای ما رسید به اینجا که جانباز می گوید: شرمنده ام اضافه ام بی خاصیتم تاریخ مصرفم تمام شده..... 

 

 

الله الله  برادر با تمام این مسائل وقتی حرف امام و ولایت می آید وسط، می شوی همان شیرمرد جبهه ها، می شوی همان نوجوان بسیجی 12 ساله ای که رفتی و برابر هزار مرد بودی.... 

 

راستی ما مرداب نیستیم؟ هستیم ، ساکت و سکون و بی تحرک 

 

آنها که رفتند کار حسینی کردند قرار بود آنها که ماندند کار زینبی کنند وگرنه یزیدی می شوند ..... 

 

آیا ما کار زینبی میکنیم؟ 

 

لابد از کارهای زینبی ماست که این اتفاقات میفتد و آب از آب لیوان ما تکان نمی خورد ..... 

 

فاطمه جان، خواهر نازنینم، خواهر نسل سومی که بدنبال مردان جنگ نسل دومی، به همسر جانبازت رسیدی، تنها می گویم به صبر حضرت زینب ع اقتدا کن، خدا را به صبر حضرت زینب ع قسم بده ..... 

 

و به همسرت جانبازت به آنکه نفس و امنیت و امید و آسایشمان را مدیون اوییم می گویم: برادرم حق داری حق داری حق داری اما فاطمه و  سینای یک سال و نیمه ات به وجودت نیاز دارند همان وجودی که می انگاری نباید باشد....  

 

روی همسنگر بسیجی سیاه

 

روی انسانیت سیاه برادر ..... 

 

  

بخوانید نامه همسر جانباز به مسئولین:  

http://chemicalmazlom.blogfa.com/post/505 

  

 

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.