کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

دکتر مسعود آذرنوش،استاد همچون پدر

دکتر مسعود آذرنوش،استاد همچون پدر 

 

   

 متولد 5 فروردین 1324 کرمانشاه و وفات 7 آذر 1387 تهران 

بر اثر سکته قلبی در هنگام کاوش در تپه هگمتانه

 

باز 7 آذر رسید و داغ دلم تازه شد.استاد چرا غمت برایم عادی نمیشود؟چرا هر بار که به عکست که زینت بخش اتاقم است نگاه میکنم  اشک امانم نمی دهد؟ 

 

دکتر مسعود آذرنوش از چهره های مطرح باستان شناسی در سطح بین المللی و از کم نظیرترین چهره های علمی ایران زمین. 

 

استاد من در همایشهای بین المللی به زبان شرکت کنندگان به سوالاتشان پاسخ می داد. مسلط به انگلیسی و فرانسه و آلمانی و  یونانی و آشنا به زبان روسی و فارسی باستان بود. 

   

   

هرگز تصور نمیکردم که روزی برسد و بدون حضور  شما از رساله ام دفاع کنم. چه تاریک شبی بود آن شب 5 شنبه : 7 آذر 1387،قطعاً تصمیم گرفته بودم تا با شما پایان نامه بگیرم و شنبه با شما صحبت کنم... در همین اثناء....گوشی زنگ خورد : استاد آذرنوش به رحمت خدا رفت... من شکستم .من شکستم.من شکستم.  

 

 

 استاد همچون پدر! چه عاشقانه سر کلاستان می آمدیم برعکس استاد ؟؟؟ که پدرمان را درآورد و هرچه شما عدالت داشتید او ناعدالتی داشت و هرچه شما سرشار از احترام بودید او  به ما بی احترامی می کرد،هرچه از حضور شما لذت بردیم ایشان جبران نموده و زندگی را برایمان چون دوزخ کرد... ثانیه ها را میشمردیم تا آن کلاس دوزخی تمام شود که در برابر پروژکتور می نشستیم و فقط چند نقش برجسته میدیدم و یک صدای مهیبی می گفت تحلیل کن و هرچه می گفتیم مسخره می کرد..... اما کلاس شما استاد مملو از انضباط و ...اینکه از شما علم آموختیم بخصوص من که از دنیای علوم اجتماعی و برنامه ریزی شهری به دنیای زیبای باستان شناسی آمده بودم چقدر از شما آموختم..... علم آموختم همراه با انضباط و تعهد و تعهد و تعهد ..... 

 

 

استاد همچون پدر! یادتان هست که سر کلاس از ما قول گرفتید که اسراف نکنیم و آب کم مصرف کنیم حتی روشی برای شستن ظرفها یادمان دادید. شما انقلابی نبودید اما حرفتان آویزه گوشم است: بچه ها ما هر مشکلی هم که داشته باشیم به خودمون مربوطه و شما باید در برابر دشمنان از کشورتان دفاع کنید. 

  

استاد همچون پدر! یادتان هست که می گفتید که دوره شکوهمند اشکانی خیلی مظلوم واقع شده اما شما باید تلاش کنید و سایتهای اشکانی رو کشف کنید و روح من از مزارم میاد بیرون و شمارو تماشا میکنه که دارید افتخارات رو  حفاری می کنید. 

 

استاد همچون پدر! در اولین جلسه بعد از عید پرسیدید بچه ها کجا رفتید؟ من فوری گفتم :زیارت جبهه های جنوب و شما گفتید احسنت کجاها می برن و من گفتم: شلمچه،طلائیه،اروندکنار،فکه،دهلاویه،دوکوهه،پادگان حمید و .... وشما گفتید چقدر عالی که فراموش نشه اون روزها و اون انسانها و اون افتخارات. 

 

استاد همچون پدر! شما باستان شناسی مارو علمی کردید و برای میراث فرهنگی خط و خطوط علمی تعریف کردید.  

 

استاد قرار بود شهر  بیشابور رو حفاری کنید...حیف و صد حیف..... 

 

استاد همچون پدر! با اشکهام میگم بهتون که شما مرجع من در این علم بودید و همیشه به حرفهای شما استناد می کردم...اما بعد از شما دیگه راجع به نظریات و حفریات جدید دیگه به کی استناد کنم؟ حرفهاتون رو دربست قبول داشتم ،شما ثابت کردید که تپه هگمتانه سایت اشکانی است نه مادی اما بعد از شما دوباره زمزمه های دیگر جان گرفت،شما ثابت کردید که برخی گوردخمه های نقش برجسته دار کرمانشاه اشکانی است نه مادی.ثابت کردید که معبد آناهیتا ساسانی است نه اشکانی. 

استاد چون شما گفته بودید که آب گیری سد سیوند خطرناک نیست؛من میپذیرم.  

 

 

دکتر مسعود آذرنوش یک میهن پرست واقعی.استاد به تمام دوران میهنش افتخار می کرد نه مثل عده ای بیسواد که یا فقط قبل اسلام را می خواهند یا فقط بعد اسلام را. 

 

استاد یه بار سرکلاس به شدت عصبانی شدید و توپیدید به ما که چرا دنبال علم و دانش نمیریم ؟چرا ایرانی که چند برابر اروپایی هوش و استعداد داره از اون عقبتره؟و ... 

استاد همچون پدر! چقدر از نامردیها در رنج بودید که به قول دکتر زاهد : آذرنوش سخت زیست چون انسانهای بزرگ زیاد میفهمند و سخت زندگی می کنند. 

 

استاد همچون پدر! یادتونه چقدر از فرهنگ اصیلمان صحبت میکردید و از آشپزخانه اوپن ایراد میگرفتید که مغایر فرهنگ اسلامی ایرانی است و ... 

 

استاد همچون پدر! زندگی راحت در غرب را رها کردید حتی به قیمت جدایی از خانواده تان که اروپایی بودند به عشق ایران.... ایران...........(همسر استاد اتریشی و فرزندانش بنامهای فرهنگ و شیرین متولد ایران اما بزرگ شده فرانسه بودند.)   

 

استاد همچون پدر! عادتم شده که همیشه آمدن سرمزار شما را با عطر شهیدان توأم کنم: مزارتان پشت گلزار شهداست ،به شهدای میهنمان سپرده ام که هوایتان را داشته باشند. 

 

استاد همچون پدر! انضباط و وقت شناسی شما که زبانزد بود را الگو قرار داده ام. 

 

برعکس گفته های بعضیها!! که استاد را بواسطه نمره های کمی که می گرفتند تخطئه می کردند اما استاد سرش میرفت عدالتش نمی رفت و به این دلیل در قلبم ماندگار است. 

 

آنچه از باستان شناسی آموختم از شما آموختم.استاد همچون پدر! یادم نرفته که قول داده ام راهتان را عاشقانه ادامه دهم هرچند که در جو آلوده به حسادت و زیراب زنی باستان شناسی غریب می نمایم... اما من در تلاشم.... 

 

ایرانی بمانم همراه با علم و تعهد و دشمن شناسی و فرهنگ دوستی میهنم و اینکه انسان باشم و به تمام ارزشهای دینم و میهنم پایبند باشم :این است آنچه استاد آذرنوش می خواست.

 

  

{ این هم دل نوشته دوست عزیزم خانم نسرین رضابیگی که در مراسم خاکسپاری استاد قرائت شد و با بند بندش سوختیم: 

 

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد/در دام مانده باشد صیاد رفته باشد 

 

آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله /در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد 

 

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد/شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد 

 

از آه دردناکی سازم خبر دلت را /وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد 

 

پرشور از حزین است امروز کوه و صحرا/مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد 

 

خبر آنقدر غیر منتظره بود که همه را در حیرت و شگفتی فرو برد.هرکس که یکبار او را دیده بود هیچگاه نمی توانست یک لحظه تصور کند که این گامهای تند و مصمم و عاشق روزی از حرکت باز ایستد.وای بر ما! وای بر ما که یگانه گوهر باستان شناسی ایران و جهان در دوران ما و در کنار ما بود و خواب غفلت مارا ربوده بود.چه خیال باطلی! شاید فکر می کردیم همیشه او را داریم ،رویای شیرینی که دیگر پایان پذیرفته بود و بیدار شدنی بیهوده  با کابوسی تلخ! چشمانی که چه دیر باز شد! چرا که هرچه گشت او را به خود ندید،تنهاترین باستان شناس روزگار،عاشقی که با نیروی عشق به ایران ،عشق به فرهنگ و تمدن و عشق به انسانها می سوخت و آب میشد تا شعله وجودش ظلمانی ترین و تاریک ترین شبهای تاریخ ایران باستان را روشن کند. 

آری دکتر مسعود آذرنوش،آذر جاودانه علم باستان شناسی، آسمان را به جای زمین برای درخشیدن انتخاب کرد تا تنهاترین چیزی که برایش باقی مانده بود یعنی حیات فانی و جسم خاکی اش را نیز تقدیم خاک ایران زمین کند.} 

 

  

استاد همچون پدر ! در باورم جاودانه ای. 

 

 

استاد من در قطعه نام آوران بهشت زهرا آرمیده است به انتظار محشر. 

 

بر مزارش نوشته اند :  

 

فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه 

اما یگانه بود و هیچ کم نداشت 

خدایش بیامرزاد و او را بهشت برین بهر باد 

استاد فرهیخته،پژوهشگر و باستان شناس : دکتر مسعود آذرنوش

 

  

استاد قرارمون فردا سر مزارتون: 7 آذر  با یاد شهیدان میهنم که در نزدیکی شما هستند.روحت قرین آلاله های وطنم: شهیدان 

 

لطفاً فاتحه و صلوات..... 

 

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به بالای پست مراجعه کنید  

 

 

 

 

 

نظرات 39 + ارسال نظر
دلم صید توشد صیاد یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ق.ظ http://sayad89.blogfa.com

سلام،

خدا قوت.

بروزم و منتظر حضورتون.

خدا را شکر که مولایم علی شد.

یـــــــــــــــــــــــاعلـــــــــــــــــــــــی.

تک سوار غریب یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:43 ب.ظ http://tak-savare-gharib.blogfa.com

برای جمعه های تو ؛ برای جمعه هایی که لاف می زنم برای توست ... که جمعه من است و هجمه نگاه تو ... برای جمعه ای که سهم تو از آن ... فقط دعای ندبه است ... !
همیشه برای برون رفت از هجوم واژه ها ، آویزان قیصر می شوم ؛ مثل حالا که برای آقا ... :
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم
اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست
از خوبی تو بود
که من
بد شدم

سلام
بابت استادتون متاسفم
خیلی کم اند استادهایی که هم از نظر علمی هم از نظر ایمانی و اخلاقی کامل باشند از دست دادن چنین بزرگانی واقعا درد آوره امیدوارم شما هم همچون استادتون همواره در راه کسب علم و کمالات موفق باشید
به روزم و منتظر حضور گرمتون

سلام

ممنون از همدردیتون.

استاد ،بی نظیر بود

ولایی یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:07 ب.ظ http://ghaem86.blogfa.com

سلام . به روزم با (هفته بسیج بر بسیجیان جهان اسلام مبارک باد)

امیدی یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ب.ظ

سلام.واقعاً حیف شد. استاد رو میشناختم.چقدرهم بنده خدا دشمن داشت تو پژوهشکده

بهرام یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ب.ظ http://d-bahram.blogfa.com/

سلام
ماهم به یاد زنده یاد آذرنوش عزیز با شما همدردیم ،روحش شاد وریادش گرامی باد....
....چرا مرده پرست و خصم جانیم ،چو خواهی بر گورم بوسه دادن ،رخم را بوسه ده ،که اکنون همانیم....
ما هم برای شادی روحش دعا می کنیم ،بی شک روح استاد قرین رحمت الهی است همچون شهدای سر افراز وطنم ...
بدرود -ممنون از یادی که از استاد کردید.

سلام

سپاس از سپاسگزار بودنتون نسبت به انسانهای بزرگ .

چون پدر دوست داشتمش.هم سن پدرم هم بود...چون پدر....

هرگز این داغ برام قدیمی نمی شه....

شکوه یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ب.ظ

سلام
دکتر رو در پژوهشکده دیده بودم.حقیقتاْ انسان بزرگی بود .خوش به حال شما که در محضرش داشجو بودید

سلام
وقتی دلمون تنگ میشد،می رفتیم پژوهشکده و جای خالی استاد رو می دیدیم...افسوس که با شیرین کاریهای بقایی که جانشین مشایی شد در میراث فرهنگی،پژوهشگده و کلاً میراث از تهران رفت به شیراز و ما ماندیم و ....

پژوهشکده و عمارت مسعودیه ....برامون معنی استاد آذرنوش بود.

دلم میخواد برم تپه هگمتانه و ببینم بعد استاد به چه حالی دراومده؟
صاحبشو از دست داده چه حالی داره؟

همکلاسی چند سال پیش یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ب.ظ

سلام.حیف شد که درسمون تموم شد.روزهایی که دانشجوی استاد بودیم.چه عالی بود اما تموم شد و استاد رفت.
دوره کارشناسی ارشد خیلی کوتاه بود اما قشنگ ترین خاطره هامون از اون روزها یاد استاد آذرنوش بود.

سلام
همکلاسی یادته نسرین اون شعررو خوند و آتیش
گرفتیم:

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد/شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد.

آخه استاد ،هم کرمانشاهی بود و بیستون در رکرمانشاهه و هم اسم دخترش شیرین بود.

یادته خانمش(مارتین) و شیرین و فرهنگ از فرانسه اومده بودن.

شیرین چقدر گریه میکرد.

سال پیش هم اومده بودن تو اولین سالگردش.

صبح نیلوفر رفته بود و عصری هم من رفتم سر خاکش

همکلاسی دوران یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ب.ظ

سلام.چون گفتی اسمتو ننویسیم منم مجبورم اینطوری خطابت کنم که دوست و همکلاسی دوره کارشتاسی ارشد! مطلبت زیبا بود و افزاینده دردمون.بابا داغ دلمونو تازه کردی.
خدا رحمتش کنه.عجب مردی بود.

دوستدار آذرنوش یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ب.ظ

جا داره بگیم آذرنوش کبیر
ممنون.پست پرباری بود.آذرنوش بینظیر بود.

همسنگر بسیجی(خودم) یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ب.ظ

فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه


بر مزار استاد همچون پدر نوشته اند:

فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه

اما یگانه بود و هیچ کم نداشت

خدایش بیامرزاد و او را بهشت برین بهر باد

استاد فرهیخته،پژوهشگر و باستان شناس : دکتر مسعود آذرنوش




همسنگر بسیجی (خودم) دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ق.ظ

استاد همچون پدرهیچگاه فراموشم نمیشوی.دو سال است که که رفته ای و از دل نرفته ای.



امشب صدای تیشه از بیستون نیامد/شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد

چه میکند این شعر با ما.....

آزاده دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ق.ظ http://delsokhtegan.persianblog.ir

سلام دوست عزیزم
شرمنده که نتونستم بهت سر بزنم .حالتون خوبه؟ خسته نباشید.
راستش وقتی آرامش روح نباشه جسم هم بیمار میشه. این مدت هم من دچار کسالت شده بودم و هم مامانم . نبودن بابا خیلی سخته خیلی سخت تر از روزهایی که پرستارش بودم .وقتی خیلی خوب به زندگیم نگاه میکنم میبینم واقعا هیچی از جوانی نفهمیدم خدا رو شکر میکنم که فرزند پدری هستم که قهرمان بود و یک انسان واقعی هر چند جوانی نکردم اما خدا رو شکر میکنم که لذت روزهای جوانیم رو به پای یک انسان گذاشتم .ممنون که سرگذشت منو وارد وبلاگتون کردید ای کاش بابا زنده بود و میدید که هنوز کسانی هستند که قدرشو میدونند ای کاش بابا زنده بود و میدید و یقین دارم الان روح بابا شاد و آروم باشه چرا که به همه ثابت شد بابای من سیگاری نبود. دعا میکنم خداوند همیشه کنارت باشه دوست خوبم
یا حق

سید هادی کسایی زاده دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ق.ظ

سلام متشکرم از مطالب زیبا

مهدی دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ق.ظ http://tasdid.mihanblog.com

سلام
خدا رحمتشون کنه،
لطفا به گنجینه معرفت سر بزنید، با مطلبی جدید و کوتاه به روزم.

یه متحجر دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 ب.ظ http://talatome-del.blogfa.com

سلام علیکم

.
.

صدای مرحومه و مغفوره"هایده"به زودیه زود از رسانه ی ملی....
آدم بایستی دلش پاک باشه....
.
.

اللهــــــــــــم عجل لولیک الفــــــــــــرج

بهرام دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:40 ب.ظ

سلام
بزرگی میگه: همدردی وخویشاوندی تشنه ترین نیاز روح آدمی است.

دوست خوبم ،وقتی انسانی آنقدر بزرگ است ، که به بزرگی خودش درد میکشید وبر دردها اندیشه میکند چه تفاوت میکند ؟من اورا از نزدیک بشناسم یا از دور....؟!
میشناختم اورا که دلش پر از یاد شهدا وافتخارات آدمای زمان جنگ بود، آنهایی که فرسنگها با ما فاصله گرفته اند وما ازردور فقط گردی از این کاروان می بینیم ،کاش این گرد هم از دیدگانمان پنهان نشود...
می شناختم اورا که یادش پر از یاد ودافتخارات هم میهنان دور ونزدیکش بود..
میشناختم اورا،که چه سخت وطاقت فرسا با دانسته های خود رنج ندانستن ما را تحمل میکرد..
الله الله فی نظم امورکم... مولایش را ودرس آموختن در مکتب عاشقی اش را مگر میتوان از یادها برد..
او متعلق به تنها رشته باستان شناسی نبود... او متعلق به همه ایران واز جنس همه افتخار آفرینان وطنم بود....
نمیدانم چرا؟ولی با خواندن مطلب زیبای شما، مقبره شهدای گمنام شهرم در خاطرم مجسم شد...ویقینم حاصل شد که این مرد بزرگ ازآنچه گفته اند وخوانده ام وشنیده ام بزرگتر بوده است...
یقینا مسولیت شما درامتداد راه این بزرگمرد بسی سنگین تر از دیگران است –بدرود دوست من

سلام

و بازهم سپاسگزارم....

دکتر آذرنوش،انقلابی نبود،رزمنده نبود اما .... خیلی بزرگ بود....خیلی انسان بود....بی نظیر بود....تک بود.....

یک انسان آزاده به تمام معنا بود.............

آدم معمولی و عادی نبود.......

جمله زیبایی فرمودید: میشناختم اورا،که چه سخت وطاقت فرسا با دانسته های خود رنج ندانستن ما را تحمل میکرد..

دانیال دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ http://pookke.blogfa.com

خدا رحمتشون کنه. به ما آدمهای بی بخار هم سری بزنید.

سلام

نفرمایید......
بی بخار یعنی چی ؟ اختیار دارید

همسنگر بسیجی (خودم) سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ق.ظ

استاد ..استاد.........استاد...........

افسوس ...دریغ................

استادِ همچون پدر........

استاد

کربلایی سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ب.ظ http://karbalaey110.blogfa.com/

سلام بزرگوار[گل]

در روایتى که از امام صادق(علیه السلام) در مورد یاران حضرت مهدى(علیه السلام) نقل شده است، مى خوانیم: «من سرّ ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق» بحار الانوار، ج 52، ص 140، ح 50. «هر کس دوست دارد از یاران حضرت مهدى(علیه السلام) باشد، باید در انتظار باشد و با تقوا و ورع عمل کند و به اخلاق نیکو رفتار نماید.» کسى که چنین محبت و عشقى در او پدید آمد، آن قدر به حضرت مهدى(علیه السلام) نزدیک مى شود که اگر قبل از ظهور حضرت بمیرد، همانند کسى است که در خیمه ى امام زمان(علیه السلام) و همراه ایشان بوده و در رکاب ایشان شهید شده است. [گل]
موفق وکربلایی باشید[گل]

دلم صید توشد صیاد سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ب.ظ http://sayad89.blogfa.com

سلام همسنگر بسیجی
تلاشتان ستودنی ست.

بروزم.
یـــــــــــــــــــــــــاعلـــــــــــــــــــــــــــــــــی.

م.س چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 ق.ظ http://www.pmtsh.blogfa.com

انشاالله

درود بر شما

جانبازان شیمیایی ایران چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:54 ب.ظ

سلام

ببخشید همیشه فکر می کردم شما را لینک کردم
امروز دیدم وا اسفا عجب اشتباهی کردم
اینهم از اثرات آلودگی هوای تهرانه
خوشبحال شما کرجیها

محمد حسین حیدری چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:56 ب.ظ http://tarhetamaddon.pelakfa.com/

سلام. خدایش بیامرزد. چه خوب که ایشان را به ما معرفی کردید. خیلی عالی بود

اندیشه صادق چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ http://andishehsadiq.blogfa.com

سلام
من که ایشون رو نمیشناختم اما از تعاریف شما متوجه شدم که ایشان انسان بزرگی بوده اند.
روحشان شاد ویادشان گرامی

ریحانه پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:30 ق.ظ http://anarhayedaneghermez.blogfa.com/

سلام
ممنونم ازحضورتون
وب زیبایی دارین
اگه باتبادل لینک موافقین لطفا به من اطلاع بدین
التماس دعا
موفق باشید

ناهور پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ق.ظ http://sufaneh.mihanblog.com

نظر شما درباره ی نشان دادن حضرت عباس در فیلم مختارنامه چیست؟

دردآشنا پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ب.ظ http://ghorbateshahid.blogfa.com

سلام
خدامند بر علو درجاتشان بیفزاید
در ادامه مسیرشان باید تلاش کرد
موفق باشید

بهرام پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:32 ب.ظ http://httphttp://d-bahram.blogfa.com/://

سلام
راستی قراربود ،مارو لینک کنید،فکرکنم فراموش کردین!
بدرود

قلم دانش آموز شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ق.ظ http://www.ghalamedaneshamooz.blogfa.com

بسم رب المهدی (عج) و سلام نام خداست ... خسته نباشید!
ایام ماه محرم الحرام نزدیک هست ، توی این ماه ما رو هم بسیار دعا بفرمایید .
امیدوارم بتونیم از این ماه عظیم نهایت استفاده رو ببریم ، ان شاالله ...

بازم شما رو به وب قلم دعوت می کنم ، خوشحال میشم که بتونیم از نظرات و انتقادات شما استفاده کنیم.
راستی نظرتون رو درباره ی شعر ها و نوای وبلاگ و همچنین درباره ی لگوی جدید وبلاگ قلم برای ما مرقوم بفرمایید ، تشکر .
در ضمن حتما به وب شاعر عزیز و گرانقدر سر بزنید و از شعرهای نابشون استفاده فرمایید.
آدرس وبشون: http://parastoow.blogfa.com/

یاعلی . التماس دعا ...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر ...

نیایش شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:34 ب.ظ http://yarkojast1.blogfa.com/

سلام

خوشحالم که انسان بزرگ دیگری را هم شناختم ...


التماس دعا
یاعلی

لاله های سرخ ابی یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:50 ق.ظ http://22khordad89.blogfa.com

سلام
خدا بیامرزتش واقعا کمن از این استادا که برا دانشجویاشون مثل پدر بودند و همه چی تموم امیدوارم بر سر سفره امیر المومنین بنشیند و در محشر با سالار شهیدان محشور شوند

سلام

سپاس...............

دلم صید تو شد صیاد یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ب.ظ http://sayad89.blogfa.com

سلام همسنگر.

بروزم.

یاعلی.

عباس بیگی یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 ب.ظ http://www.beautyw.blogfa.com

سلام دوست خوبم

خداوند همه‌ی استادان خوب و نیک سیرت را در جوار رحمت خود نگه‌دارد. دانشگاه تنها محل یادگرفتن خطوطی از کتاب نیست. اگر منظور این بود کتاب‌خانه یا حتی نشستن پشت رایانه و گردش در اینترنت ما را زودتر به مقصود می‌رساند. حضور در دانشگاه ارتباط بین دانشجو و استاد است و انتقال یک احساس علمی و عشق دانش‌گرایانه بین این دو. آنان که از این مقوله بهره‌ای می‌برند خاطرات هم‌نشینی با استاد و دیگر دانش‌جویان تا آخر عمر هم‌راه آن‌هاست. و آنان که تنها برای گرفتن نمره‌‌ای خود را به هر ترفند می‌زنند در انتهای کار خود را تهی از هر چیزی می‌دانند و همیشه این پرسش را از خود دارند که «برای چه درس خوانده‌اند؟»

سلام

یاعلی................

ابوالحسن دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ق.ظ http://shahidmohammadzadeh.blogfa.com/

سلام

دلمان نه برای خودمان ، بلکه برای مظلومیت عزیز دلمان رهبر صبورمان می سوزد ، او که مانند شمع می سوزد و هر روز در برابر دیدگانمان تکیده تر از دیروز می شود . همین جا می گوئیم و با دست و پای قلم شده مان بر سطور خون رنگ انقلاب می نگاریم که تا جان در بدن داریم ، برای اصولی که در راهش جانفشانی کرده ایم و برای حفظ و حراست از آرمان های ناب انقلاب اسلامی بر عهد و پیمان خویش ، استوار ایستاده ایم و ناملایمات هرگز متزلزلمان نخواهد کرد ... انشالله

سلام.

قطعاً ایستاده ایم...پابرجا....فدای سیدعلی

یاعلی

دردآشنا دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:02 ب.ظ http://ghorbateshahid22.blogfa.com

سلام
بوی محرم آمد و ...
نمی‌دانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم

به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم

تو را در مثنوی، در نی، تو را در‌ های و هو، در هی

تو را در بند بند ناله‌های بی‌صدا دیدم...
به روزم [گل]

گلستان بیدار شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ق.ظ http://mrajabiy.blogfa.com

سلام همسنگر بسیجی خوشحال میشم بازم بهم سر بزنی و اگه از وبم خوشت اومد منو با نام گلستان بیدار لینکم کن و بهم خبر بده تا منم تو رو لینک کنم تا از نظرهای خوبت استفاده کنم.
التماس دعا یا علی مدد

زهره پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ http://kaviriyat.blogfa.com

.
من ایشون رو نمی شناختم..
اما با خوندن ِ این پست ِ شما گریه کردم..!
احساس کردم خیلی وقته می شناسمشون.
.
خدایش بیامرزد.

علی دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:51 ب.ظ

چه زود بار سفر بستی تو مسعود
چرا با ما چنین کردی تو مسعود
سلام
سلام خدمت دوست داران دکتر آذرنوش
خوشحالم با گذشت چند سال یادش گرامیهُ‌
واقعا استاد بود. وقتی یکی از دوستام گفت که دکتر آذرنوش فوت کرده انگار یه کوه غم ریختن روی سرمُ به چند نفر دیگه زنگ زدم تا شاید خبری که شنیدم دروغ باشه. اما .......
فیلم مراسم گرامی داشتشو توی دانشگاه دارم گه گاهی یادش می کنم و فیلم رو می بینم
روحش شاد

علی شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:03 ب.ظ

ایشون یکی از فامیلای بسیار نزدیک بنده هستند،به همین خاطر می خواستم بگم که ایشون به حالت عادی نمردن. به این حالت که این اواخر با ایشون از طرف مقام های رده بالا صحبت می شد به همین دلیل و به احتمال 98% ایشون رو ترور کرده اند.

سلام

چرا حرف مفت میزنید!!

مریض تو این فضا زیاده.... شماهم یکی

تو آخر زمان مریض و بدبخت و روان پریش فراوانه...حقیقتا جای استاد خالی که چون هیچ تعارفی با هیچکس نداشت اگر بود میزد تو دهنت، اساسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد