کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد رفیعی شهادتت مبارک

لبیک اللهم لبیک 

لبیک لاشریک لک لبیک 

 

 

یاحسین  

 

یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است... 

  

 

استاد شهیدم شهادتت مبارک 

  

 

عرفاتت مبارک 

 

قربانت مبارک 

    

 ورودت به بزم شهدا مبارک 

 

 اما استاد کمرم شکست ........  

 

چه عهدی بود که لبیکش روز عرفه بود؟ 

 

 

استاد جانباز دکتر محمود رفیعی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی 

 

توفیق عظیمیست با انسانهای بزرگ آشنا بودن اما داغشان را دیدن سنگین است ..... 

 

وقتی سالها پیش دانشجویتان بودم هرگز تصور نمیکردم داغتان را ببینم 

 

استاد آن روز اول دانشگاه ..... 

 

کاش برگردند آن روزها ..... 

 

روزهایی که از بی حیایی و بی حرمتی ها خبری نبود 

 

روزهایی که هنوز رزمندگان با سنین بالاتر از سایر دانشجویان، دانشجو بودند 

 

حریم و حرمتی حاکم بود بر فضای دانشگاه 

 

کاش برگردند آن روزها 

 

سالها پیش که دانشجو شدم و عزم دانشگاه علامه طباطبایی کردم چنان ذوق یافتن دغدغه هایم را داشتم که در بدو ورود به دفتر بسیج رفتم با خانمی روبرو شدم که همسر شهید بود از آن سالها با زهرای نازنین که همسر شهید است دوست صمیمی هستم..... 

 

ترم یک سر کلاس درس عمومی ادبیات، استاد محمود رفیعی، استاد هم اولین ترم تدریسش در دانشگاه بود.....سئوال پرسید و بعد گفت کی حاضره بره رو مین(منظورش جواب دادن به سئوال بود) و من تازه از محیط خانه و مدرسه بیرون آمده تشنه دیدن رزمندگان، شوقی یافتم وصف ناپذیر. فهمیدم که راهنمای راه ارزشها را یافته ام و چه یافتنی ...... استاد محمود رفیعی....... یافتمش چه یافتنی... استاد از آن سالها تا کنون راهنمای بیراهه هایم شد ......تا اینکه امروز در روز عرفه لبیک گفت به مولایش حسین ع و شهید شد .... 

 

از آن سالها تا کنون استاد راهنمای بیراه هایم شد نه راهنمای من که راهنمای بسیاری دیگر شد ..... 

 

نشستم پای صحبتهای مردی که از شهدا میگفت تا آن زمان ندیده بودم نشنیده بودم..... 

  

  این دنیا باید استاد را به صاحبش پس میداد. دنیا لیاقتش را نداشت 

 

استاد آمده بود تا چندی دست ما را بگیرد  

 

شهادتش را تأخیری بود تا دست ما روسیاهان بگیرد  

 

استاد از مرز شهادت برگشته بود، در 16 سالگی عازم جبهه غرب شد در کمین کومله ها 16 تیر خورده بود تمام همرزمانش شهید شده بودند، با لگد دنده هایش را شکستند، تمام مغز استخوان بازوهایش بیرون ریخته بود، گلوله خلاصی به قلبش زدند....استاد پرواز روح داشت و همانجا بزم شهدا را در آسمان دید میخواست حلقه شهدا را تکمیل کند که شهیدان گفتند جایت محفوظ است بعدا می آیی.... پیکر شهدا را انداختند روی پیکر استاد و  همه را بردند به سردخانه........ 

چندسال در بیمارستان و خانه بود و اندک اندک شفای تک تک اعضای بدنش را از ائمه گرفت. روبه راه که شد رفت جبهه های جنوب، شیمیایی شد، ترکش خورد. استاد یک گوشش بر اثر ترکش ناشنوا شده بود. شاهد بودیم که چه دردهایی می کشید از ترکشهای سرش، از گلوله خلاصی که نزدیک قلبش زده بودند، قلبش را عمل کرد، استاد مدام تحت درمان بود، از تاولهای شیمیاییش خون جاری میشد .....  

میدیدیم که در تمام فصول درون کفشهایش آب میریخت چون پاهایش بر اثر تیرخوردن انعطاف نداشت برای راه رفتن، کف پاهایش کاملا فرورفته بود بر اثر تیر.

 

چنان گرم و مهربان بود که همه عاشقش بودند از نگهبان دم در تا همه افراد دانشگاه اما دشمن هم داشت گله گله که تا توانستند آزارش دادند. 

 

آنقدر مهربان و خوش اخلاق بود که آنچه تصویر او را در ذهن می آورد خنده های استاد است...

 

استاد عاشق امام زمان بود عاشق بی قرار ....

 

استاد چه شوقی داشتیم برای کلاسهایت آنقدر دوستت داشتیم آنقدر دوستمان داشتی که ترم بعد به خاطر ما باز در دانشکده ما درس گرفتی.....  

 

استاد چقدر اذیتت کردند اصلا رسم این دنیاست هرکه صادق باشد و بزرگ باشد و درست باشد حتما ضربه می بیند حتما توطئه خواهند کرد حتما هزینه خواهد داد ..... 

 

استاد آن زمان که رئیس دانشگاه، مدرک دکترایت را نداد زمانی که از روابط عمومی اخراجت کرد من تازه وارد جامعه شده فهمیدم انسان بودن سخت است 

 

استاد از صراحتتان آموختم که باید به منکر واکنش نشان دهم باید در برابر ناحق بایستم 

 

وقتی در مراسم تشییع پیکر شهید ابوالقاسم سلامت که در تفحص پیدا شده بود در دانشکده، رئیس دانشکده خود را رزمنده جا زد و آب ندیده آبی شد، بلند شدید و مجلس را ترک کردید فهمیدم باید واکنش نشان داد

 

استاد عاشق سینه سوخته امام زمان عج بود 

 

استاد بنیانگذار ادبیات عاشورا و ادبیات انتظار بود 

 

از امام زمان عج می گفت و های های گریه می کرد 

 

چنان بی تاب امام زمان عج بود.... 

 

نقل مجروحیتش در کمین کومله و پرواز روحش و از سردخانه برگشتنش را در حضور حضرت
آقا تعریف میکند و از رسانه ملی پخش شده 

 

برنامه های زیادی در مورد انتظار از استاد پخش شده است 

  

بعدها رئیس بعدی دانشگاه علامه اخراجش کرد و تنها با دستور اکید آقا توانست برگردد....

استاد چقدر اذیتتون کردن استاد چه رنجها کشیدید استاد در دفاع از ولایت چه کتکها خوردیدچه شکنجه ها شدید  

 

استاد را بزرگان و عرفای بنام و گمنام همه میشناسند 

 

شهدا خیالتون راحت شد بزمتون رو تکمیل کردید؟ فکر مارو نکنیدها.... من که کمرم شکست خانه خراب شدم با رفتن استاد 

  

 استاد آنقدر سااااااااااااااااااااااااده و صمیمی بود........ 

 

 

استاد صدامو می شنوید؟ استاد میبینید از گریه کور شدم؟ استاد میبینید؟ استاد هوامو دارید؟ استاد شما که همیشه هوامونو داشتید بازم سراغمونو میگیرید؟ آخه استاد دیگه سئوالامو از کی بپرسم؟ کی متوجهم کنه که از امام زمان عج دور شدم؟ کی راهو نشونم بده؟ 

 

استاد بعد از شما قد راست میکنم؟ بلند میشم؟  

 

استاد یادتونه ماجرای اولین دیدارتون رو با حضرت آقا تعریف کردید؟ گفتید که همراه با جمعی از مسئولین به دیدار آقا رفتید اما می خواستید از نزدیک آقا را ببینید ممکن نبود فریاد زدید آقاجان آقاجان محافظها نمیذاشتن اما آقا فرموده بودن بذارید بیاد و آغوش باز آقا و شما، گفتید به آقا گفتید که آقاجان منو در پناه ولایتت بگیر و آقا عباشو پیچید دورتون، گفتید آقاجان این صورتمو بعثیها و کومله ها با پوتینهاشون له کردن آقا هم عینکشونو برداشتن و صورت رو صورتتون گذاشتن و نوازشتون کردن و همه اون جمع حیران این عشق بازی، وقت افطار هم آقا لقمه در دهانتان گذاشتند و  به قول خودتان، خودتان را برای آقا لوس کردید ..... از اون موقع شدید دوست آقا که دلتنگ هم می شدید .....

 

استاد حجابها برداشته شد و به بزم شهدا رفتید و در جمع پاکانید و شاید دیگه ما ناپاکان مزاحمتون باشیم اما استاد شمارو به سیدمسعود قسم تنهامون نذارید به خدا راهو  گم میکنم به خدا حواسم پرت میشه استاد هوامو داشته باشد 

 

استاد بگید که دارید می بینید شکستنمو عذاب کشیدنمو پس برای آرام دل بی تابم دعا کنید  

 

استاد شما شهادت می خواستید اما نگران خانوادتون بودید بخصوص نگران دخترتون ریحانه، استاد خودتون دعا کنید برای صبر خانوادتون 

 

 

 

 

چه روزهاییست این روزها:  

موسی ع به طور می رود، فاطمه س به خانه علی ع، ابراهیم ع با اسماعیل ع به قربانگاه، محمد ص با علی ع به غدیر، حسین ع با هستیش به کربلا، مهدی زهرا عج به عرفات 

 

و مادر شهیدان بیات سرمدی به میهمانی فرزندان شهیدش 

 

مادر شهید امیر حاج امینی به بزمکده پسرش 

 

 

 شهید امیرحاج امینی 

 

و من در ذوق بازگشت مادر از حجم که 

 

استادم به میهمانی اباعبدالله ص می رود  

 

آخرین ارتباطم با استاد پیامک یک شب قبل از شهادتش بود: 

 

سلام استاد، ان شاالله بهترید؟ 

و پاسخ: سلام بر شما، شب بر شما خوش باد، به دعایتان خیلی نیاز دارم، زنده بمانم محبتهایتان را جبران میکنم حلال کنید. 

 

استاد حالا محبتهامونو جواب بدید. من توقع دارم. زمانی حلالتون میکنم که تنهام نذارید مثل همیشه هوامو داشته باشید به سئوالام جواب بدید مگه شهید زنده نیست؟ پس استاد شما رو به سیدمسعود قسم به خوابم بیاید. نذارید کج برم راهو نشونم بدید. مگه نمیگفتید بچه ها اگه درخواستی دارید از امام زمان عج، ایشونو به شهید سیدمسعود قسم بدید؟ حالا من شما رو به سیدمسعود قسم میدم که گفتید میخواست فدای حضرت ابوالفضل ع بشه و خمپاره پیشونی و دستشو برد.... 

 

استاد شمارو به سید مسعود قسم برای دل بی تابم صبر بخواید داغتون سنگینه  

 

(استاد ارادت عجیبی به شهید سیدمسعود میرکریمی داشت، سیدمسعود گفته بود شفای دستهای مجروح استاد رو خواهد گرفت اگر بره جبهه و این اتفاق افتاد)

 

استاد با مادر قرار گذاشته بودیم  برای مداحی روز ولیمه، شما افتخارمان باشید در روز غدیر، مادر داره میاد... کم مونده به روز مراسم.....وای اگه مادر بفهمه که رفتید.....  

2 نفر از لیست دعوتی مادر، آسمونی شدن: مادر شهیدان بیات سرمدی و شما استاد شهیدم   

 

استاد یادتونه سر کلاس این شعرو که می خوندید گریه می کردید و ما چقدر نگران بودیم نمی خواستیم دیگه هیچوقت این شعرو بخونید نگرانی بیجا نبود : 

 

وقت خداحافظ که گفتم گریه کردم 

پشت سرش خواندم دعا هم گریه کردم 

آغاز باران 2 چشمم با وداع بود 

چون ابر گریان من دمادم گریه کردم 

تقدیر من در زندگی هجران و غم بود 

بر سرنوشت از شدت غم گریه کردم 

از خاطرات کهنه مان چون یاد کردم 

در حسرتش آرام و کم کم گریه کردم 

تکلیف دل با یک نگاه معلوم من کرد 

بر مرگ دل آرام و نم نم گریه کردم 

اینک پشیمان نیستم از گریه کردن 

در حسرت آنم چرا کم گریه کردم

  

 

استاد آتشم زدید....در حسرتت آرام و کم کم گریه کردم.... 

 

 

 و نوشته استاد در دفتر خاطرات من: 

 

السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان 

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست/آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست 

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب/در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست 

بی تو هرلحظه مرا بیم فروریختن است/مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست 

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد/دیدنت آرزوی روز و شب چلچله هاست 

باز می پرسم از آن مسئله دوری عشق/و ظهور تو جواب همه مسئله هاست 

خدای متعال بر ما منت نهاده و مارا جزو شیعیان حضرت خاتم الاوصیا مهدی موعود عج قرار داده است امام مهدی ع در غیبت به سر می برند و ما اگر در مسیر امامان ثابت قدم باشیم و آنگونه که حضرت از ما انتظار دارند باشیم به فرموده امام معصوم ما از مردمان همه دوران های گذشته و آینده افضل خواهیم بود. چشمان بهاری و بارانی امام مهدی ع روز و شب به انتظار آمدن ما دوخته شده است او خیلی مارا دوست دارد و توقع دارد که ما برای ظهور او کارهای مهمی انجام دهیم. هرروز که می گذرد ما یک روز به ظهور سبز مولایمان حضرت مهدی عج نزدیک می شویم مباد آن روز بیاید و من و تو دست روی دست گزارده باشیم و کاری برای امام بزرگ و بزرگوارمان انجام نداده باشیم. امام منتظرمان در سخنی فرموده است:هرکدام از شما کاری بکند که به محبت ما نزدیکتر و از غم و اندوه ما دورتر گردد. و حرف آخر: 

اسیر پنجه دردیم بی تو، بهار آمد ولی زردیم بی تو، اگر چشم انتظار تو نبودیم، در این دنیا چه می کردیم بی تو.

 

  

جانبازی تنها واژه ایست که می شنویم اما دیدن دردهای جانباز... استاد را دیده بودیم در حال دردکشیدن و بیهوش شدن و سردردهای وحشتناک، تاولهای خونی شیمیایی، قرصهای پروفن را 6 تا 6تا یکجا میخورد .... آنقدر عمل کرده بود که بدنش به داروهای بیهوشی جواب نمی داد..... 

آنقدر توطئه علیهش می کردند....مدرک دکترایش را دریغ می کردند، کلاسهایش را می گرفتند، اخراجش می کردند، حقوقش را قطع می کردند، پرونده سازی می کردند..... 

 

اما تمام هستی استاد بسته بود به امام زمان عج، به عشق به ولایت که در راهش بعد جانبازیش باز جانباز شد اما همچنان میگفت برای ولایت باید جان داد و فدا شد.  

 

استاد دلم خوشه که شمارو دارم که تو تنهایی شبهای قبر مهمانم می کنید و تنهام نمیذارید، دلم خوشه که شفاعتم میکنید، خودتون گفتید یادتونه؟ گفتید نامه بنویسید برای شهدا و بدید من ببرم، دلم خوشه یه استاد رفیعی دارم که یقین دارم بین شهدا تو بالاترینهاشونه، از این به بعد باید بگم استاد شهید رفیعی.

 

و استاد شما رجعت خواهید کرد در صبح ظهور 

می گفتید دعای عهد بخوانید تا از رجعت کنندگان باشید.....  

 

میگفتید امام زمان عج رو به اسم مادرش صدا بزنید: مهدی زهرا، یوسف فاطمه

 

یقین دارم که بر بالین شهادتتان، مولای مهربانیها، امام زمان عج حاضر بود 

 

استاد شهیدم شهادتت مبارک 

 

فقط مرا دریابید که شکستم   

 

و استاد شما رجعت خواهید کرد در صبح ظهور  

پس تا صبح ظهور خدانگهدار

  

 

 

یا مهدی زهرا عجل علی ظهورک

  

 

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای مطلب مراجعه کنید.





 

 

  

 

نظرات 55 + ارسال نظر
علیرضا چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:21 ب.ظ

سلام با تشکر از مطلب خوبتون
منم دانشجوی دانشکده مدیریت هستم نمیدونستم دکتر رفیعی دانشگاه ما درس میدن

سلام.

ایشون قبلا در دانشکده های مختلف دانشگاه علامه و دانشگاههایی مثل صنعتی شریف درس داشتن اما تو این چند سال اخیر فقط در دانشکده ادبیات علامه بودن که تخصصشون بود.

صدرا چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 03:59 ب.ظ

یادم آمد که می گفتی: قطعه همان غزل است اگر سر نداشته باشد.
و تو هم غزل بودی، قطعه قطعه...
این ترم رو با ما نا تموم گذاشت...

سلام. غزل قطعه قطعه بود........

الهه چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:59 ب.ظ http://parsa-atu.blogfa.com

استااااااااااااااااااااااااااااااااد؟؟؟؟؟؟؟خیلی اذیت شدم.از زمانی ک شنیدم بهم ریخیتم!!!!ایشلا خدا بیامرزتتون.و مارو شفاعت کنید.انا لله و انا الیه راجعون

سلام.

استاد غرق در رحمت واسعه الهیند ..... حتما شفاعت می کنند. خودتون که صفا و مهربانی استاد رو دیده بودید پس میدونید بی منت شفاعت می کنند....

یاعلی

پرستو چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 ب.ظ

سلام ......من دانشجوی عربی دانشگاه علامه ام.

استاد رفیعی رو خیلی دوست داشتم همیشه ذوق میکردم از اینکه باهاشون کلاس داشتم....
ترم اول 3 واحد ادبیات عمومی با ایشون برداشتم.......
مرد بزرگی بود ... یادم میاد که یکی از شعرهاشونو سر کلاس ما خوندن و من نوشتمش ......از دیروز تا حالا همش اون شعره رو دارم میخونم.
باورم نمیشه که رفته

سلام.

استاد بزرگ بود خیلی بیش از تصور ما .... بزرگان دانند که او از یاران امام زمام عج بود ...

یاعلی

ایوب عشق پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:23 ب.ظ http://ayobeeshgh.blogfa.com

جاده مانده است و من و این سر باقیمانده رمقی نیست در این پیکر باقیمانده
نخلها بی سر و شط از گل و باران خالی
هیچ‌کس نیست در این سنگر باقیمانده
گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده
باز شرمنده‌ام از این سر باقیمانده
روز و شب گرم عزاداری شب بوها یم من و این باغچه‌ی پرپر باقیمانده
پیشکش باد به یکرنگی‌ات ای مردترین آخرین بیت در این دفتر باقیمانده
تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
با تو ام ای یل نام‌آور باقیمانده

سلاموای وای وای از این غزل استاد .... با چه سوزی می خوند استاد این غزل رو ..... به دفعات می خوند .....خودش مصداق عینی غزل بود.استاد شکستم... میبینید چه عذابی می کشم؟ یازهرا

دردآشنا جمعه 26 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 ب.ظ http://ghorbateshahid22.blogfa.com

سلام بزرگوار
انشاءاله لباس عافیت بر تنتان جاودانه باشد.منت بگذارید و یک حمد شفا برای تمام بیماران دردمند و بیمار جوان و رنجور من بخوانید.
اگر دلتان شکست برای بیماران خاص دعا کنید
انشاءاله هرگز نه خودتان و نه هیچ یک از عزیزانتان گرفتار تخت بیمارستان نشوند.............آمین
حسن ما نیاز به پیوند مغز استخوان داره و تا بحال نمونه خونیش توی ایران پیدا نشد...براش دعا کنید عزیز اهل دل

سلام.

الهی به حق ائمه اطهار ص، به دعای اهل حق، خداوند عزیز نازنین شما را شفا دهد. ان شاالله.

از استاد شهید رفیعی بخواهید دعا کند.

یاعلی

سلام. خیلی دوست داشتم استاد شهید رو از نزدیک ببینم ، اما لیاقت نداشتم... ولی امید دارم حاجات ما رو در این دنیا و اون دنیا بده...

قول دختر دانشجو به شهید زین‌الدین:
http://my-reyhaneh.blogfa.com/post-604.aspx


خدایا، امام زمان ما را سلامت بدار و ظهورش را هر چه سریعتر برسان.
خدایا، امام ما خامنه ای را حفظ کن.
تاظهور.
یاعلی.

سلام مجدد. مطالب را خواندم. مو به مو... من عاشق نوع نگارش و متنهای شما هستم...
شهید همت صحبتی از امام خمینی را نوشته بود و همیشه این نوشته همراهش بود و برای سایر فرماندهان هم خوانده بود:
خودش میگفت: امام صحبتی دارند که آن را نوشته‌ام و همیشه در جیب خودم دارم؛ دوست دارم حرف‌های امام همیشه در ذهنم باشد، حالا من آن را برای شما می‌خوانم، این دیگر یک شعار باید برای ما باشد!

امام صراحتاً اعلام می‌کنند: ((هرکس که بیشتر برای خدا کار کرد بیشتر باید فحش بشنود و شما پاسدارها چون بیشتر برای خدا کار کردید بیشتر فحش شنیده و می‌شنوید.))
استاد رفیعی بیشتر برای خدا کار کرد و بیشتر هم فحش شنید و نامردی دید...
شما همسنگر عزیز هم از این قائله مستثنی نیستید!!!
پس با روحیه جهادی و عزت نفس بالایتان به مسیر ادامه دهید چرا که به قول شهید مطهری (کسی به قطاری که ایستاده باشد سنگ نمی زند) اگر برای خدا کار کنیم مزاحم هم خواهیم داشت ، منتهی با قدرت این مزاحم را له خواهیم کرد...
توفیق خواندن 40 بار دعای عهد را داشته ام... یعنی مرا هم در صبح ظهور می پذیرند!!!؟؟؟

خدایا، امام زمان ما را سلامت بدار و ظهورش را هر چه سریعتر برسان.
خدایا، امام ما خامنه ای را حفظ کن.
تاظهور.
یاعلی.

سلام.سپاس.دوست عزیز قائله چیه؟! قاعده درسته....شمارا هم در صبح ظهور می پذیرند به شرط منتظر بودن.... منتظر.... به قول استاد لقلقه زبان نه بلکه واقعی .... ان شاالله منتظر واقعی هستید....یاعلی

سلام.
جالبه حتماً ببینین:

جشن تولدی پر از فرزند شهید+عکس:
http://www.farhangnews.ir/content/51090

وبلاگ شهید خلیل عسکری شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:44 ب.ظ http://shahid-khalil.blogfa.com/

روحشون شاد

عالی بود

نمی دونم
صفات استاد واسم آشنا بود و غریب...
آشنا، چون دوستان شهیدم هم این صفات رو داشتند
و غریب، چون...

سلام.

یاعلی

ghasedak شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ب.ظ http://parchameslam.mihanblog.com/

سلام
من این شهید بزرگوار رو در تلویزیون وقتی پیش رهبر صحبت می کردند دیده بودم و چهره و حرف هاشون ادر یادم مونده بود
ان شالله در بهشت و در جوار امام حسین (ع) و باشند و ما رو هم شفاعت کنند
واقعا ناراحت شدم از شنیدن خبر از دست دادن این عزیز

سلام....

استاد گوهری بود که دنیا از وجودش محروم شد ....

مهراکو شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:29 ب.ظ

سلام.سوختم ازفراق شهداسوختم.گاهی میگم چه بی معنی!!من که بعدجنگ بدنیااومدم تعاملی بااوناکه نداشتم،کس وکارمم که نبودن پس این سوزچیه؟!بالاخره شهیدمطهری جوابم تومقاله شهیدش داد!اشکم درومد.تسلیت من بپذیرین.میتونم کاملادرکتون کنم حسی دارم که توراهیانهام داشتم.پستتون هم پرازسوزه هم پرازتنهایی.کمن امثال شماولی تنهانیستین.بازم همدردی من بپذیرین.ازدست دادن هم سنگرسختترازازدست دادن....ابربارانم،بیسروسامانم،دورازیارانم،سامانم بخش یارب!

سلام.سپاس.شهدا زنده اند و زنده ابدی و زندگان ابدی متعلق به زمان و مکان نیستند.این شور و عشق و عزای ما برای امام حسین ع از کجا ناشی میشه؟ عاشورا زنده است و عاشورا زمان و مکان خاصی نداره و ابدیست.گفته های شهید آوینی رو حتما در مورد شهادت بخونید اینجا هم به جواب می رسید....اونجا که میگه : قرن‌هاست که فریاد «هل من ناصر» سیدالشهدا(ع) پهنه‌ زمان را پیموده است و چون نفخات حیات‌بخش روح القدس بر هر زمین مرده‌ای که گذشته است آن را به حیات عشق بارور ساخته و اینچنین، همه‌ی تاریخ تو گویی روزی بیش نیست و آن روز عاشوراست. راهیان کربلا را بنگر و به یاد آر ورق‌پاره‌های تقویم تاریخ را که می‌گوید هزار و سیصد و چهل و پنج سال است که از عاشورا می‌گذرد. و تو از خود می‌پرسی: پس این‌همه شور و اشتیاق و این‌همه شتاب در این راهیان شیدایی کربلا از چیست؟ اینان آنچنان مشتاقانه به جبهه‌ها می‌پیوندند که تو گویی هنوز کاروان سال ٦١ هجری قمری به بیابان پردرد و بلای کربلا نرسیده است. مگر آنان سر مبارک امام شهید را بر فراز نیزه ندیده‌اند؟ اما نه، از عاشورای سال ٦١ هجری قمری، دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه‌ی روزها عاشوراست. زمان بر امتحان من و تو می‌گردد تا ببینند که چون صدای «هل من ناصر» امام عشق برخیزد چه می‌کنیم...
و...................





قدر سوختن رو بدونید خیلی باارزشه .........

بهار یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:08 ق.ظ

مرگ پایان کبوتر نیست...
لیسانس و فوق ادبیات فارسی از دانشگاه علامه گرفتم اما سعادت حضور در محضر پرفیض استاد رفیعی را نداشتم.
همیشه در راهرو با ایشان سلام و احوالپرسی میکردم و همیشه در حالی که دستشان را روی قلبشان قرار داده بودند پاسخ میدادند...
وای بر من و چشمان ظاهربینم که فکر میکردم ایشان فقط از ناحیه پا جانباز شده اند!اکنون که ایشان آسمانی شده اند میفهمم که از محضر چه گوهر نایابی محروم شده ام تا همیشه....
روحشان شاد و قرین رحمت

سلام.....

استاد جسمی داشت شکسته شکسته شکسته......
روحی د اشت بی قرار بی قرار بی قرار .....
بی قرار امام زمان امام زمان امام زمان عج....
ذکرش مدام یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن عج بود
اخلاقی داشت دریا دریا دریا
دریایی بیکران بیکران بیکران
نه... او به وسعت کهکشانها و عظمت آسمانها بود .....
تمام افتخار زندگیم آشنایی با استاد است.
تمام افتخارم این است که در ترم اول دانشگاه، در اولین تجربه استادی استاد در دانشگاه دانشجویش بودم و سابقه آشناییم با ایشان بیش از همه است.

پیچ بزرگ تاریخی یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:09 ق.ظ http://piche-bozorge-tarikh.blogfa.com/

سلام.
به روزم با :
(گریه شهید محراب آیت الله مدنی برای مظلومیّت امام زمان)
خیلی تأثیر گذاره! کوتاه هم هست! حتماً سر بزنید!


خدایا، امام زمان ما را سلامت بدار و ظهورش را هر چه سریعتر برسان.
خدایا، امام ما خامنه ای را حفظ کن.
تاظهور.
یاعلی.

سید جلیل حسینی یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:23 ق.ظ

سلام
از شما و تمام کسانی که با رویکرد زینبی (س) ژیام ایثار و شهادت را به مردم مبتلا به زنگی روزمره می رسانید صمیمانه سپاسگزاریم

سلام.

انجام تکلیف است آنهم حقش را نمیتوانیم ادا کنیم. در برابر استاد رفیعی ها ما چه می کنیم؟!

ذاکر یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:52 ق.ظ

شب قبل از شهادت پیغام داد نذر صلوات دارد می خواهد توسل کند. ما فکر کردیم نذر شفاعت است از صبح عرفه تسبیح به دست....
ولی تلفن دوستم که گفت: استاد رفت من خواب همیشه غافل ساده را به خود آورد که بیچاره استاد نذر شهادت داشت نه شفاعت استاد دیگر تاب ماندن نداشت بی تاب رفتن بود رفتن به جایی که سال ها انتظارش را کشید......

سلام

دقیقا. استاد این روزهای آخر خیلی التماس دعا داشت. با شناختی که بنده از شخصیت ایشان داشتم میدانستم مقصودشان چیست اما برای شفایشان دعا می کردم.

مهراکو یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:36 ق.ظ

سلام.تسلیت میگم بهتون.شماتنهانیستین خداوندباپنج هزارفرشته مارکدارحامی شماست."آیامن برای بنده ام کافی نیستم"متم بی قرارم بی قرار.بی تاب بی تاب.امیدوارم آخراین شوروصال باشدوصال.

سلام.

سپاس

مونا دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:16 ب.ظ

دستتون درد نکنه
خوش به سعادتشون
هفت شهر عشق را عطار گشت/ما هنوز هم در خم یک کوچه ایم.

[ بدون نام ] دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:38 ب.ظ

نویسنده محترم هر کی هستی دست مریزاد حرف دل همه ی شاگردان استاد و زدی؟ با خواندن این متن در مورد ایشان اشک از جشمانم جاری و داغ دلم تازه شد. نمی دانم اطلاع داری که استاد در حدود جند سال قبل کلاس های ادبیات انتظار را در یکی از دانشکده ها برگزار میکرد؟ شاید خودت هم در آن کلاس ها شرکت می کردی. حال و هوای عجیبی بود. گاهی اوقات آدم احساس می کرد اقا امام زمان در آن کلاس ها حضور دارد.
اما حیف که بدخواهان آن قدر مانع تراشی کردند که برگزاری کلاس ها در دانشگاه ممنوع شد. تا حایی که استاد شهید بزرگوار تا همین سال های اخیر ناگزیر کلاس ها را هر از گاهی البته با تعداد محدودتری از دانشجویان و شاگردان سابق خود در خارج از دانشگاه برزگزلر می کردند. بنده حقیر هم توفیق پیدا کردم که در این کلاس ها جضور داشته باشم. واقعا باید گفت که کمرمان با از دست دادن چنین استاد گرانقدری شکست.

سلام.
بله اطلاع دارم. و حتما دوست آشنایی هستید. در تمامی کلاسهای ادبیات انتظار که آخرینش در اردیبهشت 88 برگزار شد در منزل یکی از دوستان شرکت داشتم. از کلاسهای دانشکده روان شناسی تا نمازخانه روان شناسی تا نمازخانه ساختمان مرکزی تا حسینیه منیریه تا دارالقرآن ها ....
چه تهمتها زدند چه توطئه ها کردند .... اما همیشه امید استاد به حضرت آقا بود و حمایت ایشان. دوست حضرت آقا بودند ...

داریوش سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:23 ق.ظ

سلام. خدا رحمتش کند این شهید دفاع مقدس را.
و خدا لعنت کند نعیمه و زهرا اشراقی خیانتکار را که میخواهند به مملکت خیانت کنند و فساد را در جامعه رواج دهند.
خداوند نسل خیانتکار و فاسد امام را لعنت کند.

محمدی سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:01 ق.ظ

از آن لحطه که در دانشگاه داشتم صلوات می فرستادم برای شفایت و خبر را شنیدم لحظه ای سیمای خندان و صدای دلنشینت از نظرم محو نمی شود وقتی پیکر پاکت را به دانشگاه آوردند نتوانستم قبول کنم که دیگر جسم خاکیت در میان ما نیست هر چند که می دانم روح بلند و آسمانیت ناظر بر ماست.از آن روز بارها فیلم هایت را از اول تا آخر دیده ام عکس هایت را تک تک نگاه کرده ام تا شاید قلبم ارام شود اما نمی شود.خودم را نمی بخشم به خاطر کوتاهی هایم ، از این که قدرت را بیشتر ندانستم و در این 13 سالی که می شناختمت از حضورت فیض کافی نبردم .و حیف و صد حیف که ما همیشه جامانده ایم. استاد دعایم کن که همیشه وقت گرفتاریها برای دعا کردن و توسل جستن به تو پناه می آوردم.دعایم کن و شفاعت.

سلام.
استاد ....
استاد.....
استاد........
واقعا استاد رفت؟!
خانم محمدی دیگه به کی بگیم حرفهامونو؟ مشکلاتمون رو؟ تا چنان با حرفهاش دلمونو قرص کنه که .....
نه مثل استاد هرگز نیست .... نیست.....

استاد ....

وای بر من که ....

یاعلی

مرتضی سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:07 ب.ظ

سلام؛
من تو دانشگاه شریف دانشجوی ایشون در درس ادبیات بودم. علیرغم اینکه حضور و غیاب اجباری بود؛ اما ما با علاقه سر کلاس میرفتیم. خداییش خیلی نازنین بود؛ خیلی.
من نمیدونستم هنوز مجروحه و وقتی شنیدم استاد رفیعی شهید شده؛ از اتاق پریم بیرون ببینم خودشه یا نه؟! رزو میکردم نرفته باشه... وقتی دیدم عکسشو تو تلویزیون، وارفتم...
از نظر روحی خیلی وقته داغونم و حالم بده؛ اما نتونستم طاقت بیارمو گریه کردم برای استاد شهیدمون...ازش میخوام همونطوری که شهید مسعود شفاشو گرفته بوده، به من حقیر هم لطفی کنه و شفای منو هم بگیره...از شما هم التماس دعا دارم...

سلام.سپاس.بله در جریان تدریسشون در صنعتی شریف بودم.اما دوست عزیز مجروحیت که خوب نمیشه و از بین نمیره بلکه رفته رفته بدتر هم میشه بخصوص که دردهای روحی هم بهش اضافه بشه اونهم برای جانبازی چون استاد با اون وضعیت وخیمش.ان شاالله استاد شفاعت همه مارو بکنند....بله استاد خیلی نازنین بود خیلی....یاعلی

امید جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:25 ب.ظ http://www.isgh.blogfa.com

سلام شب بخیر
آرزوی موفقیت دارم براتون
خدا میدونه گلگی ما از مسئولین مادی نیست ما انسانیم ومیدانیم دولته ما با چه چالش هائی مواجهه اتست اما با یک سلام وعلیک صمیمی و احترام وباورمان مارا که می توانند دلگرم کنند.........

امید جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:26 ب.ظ http://www.isgh.blogfa.com

شمارو لینک کردم

[ بدون نام ] یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ق.ظ

استاد سوختم...رفتنتان مراسوزاند...........

بهنام چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.heart-broken.blogfa.com

با درود بر شما

شهادت استاد گرامی تون دکتر محمود رفیعی را به شما و جامعه دانشگاهی مومن کشورمون تسلیت و شادباش میگم. تسلیت بابت از دست رفتن یک انسان بزرگوار و شادباش به خاطر رسیدن به مقام اعلای شهادت برای ایشان.

واقعا از نوشته تون که از دل برآمده بود میشد احساس ناب و پاکی رو که به استادتون داشتید درک کرد... فقط برام جای پرسشه که چه طور در دانشگاهی که در زمینه دینی و علوم انسانی حرفهای بسیاری برای گفتن داره و انسانهای مسلمان زیادی رو در خودش جمع کرده باید شاهد کنار گذاشتن انسانهای متعهد و یا دریغ کردن مدرک دکترا یا قطع حقوق و... باشیم؟
یه کم برام عجیبه... دانشگاه سراسری معتبر در زمینه علوم انسانی و این برخوردها؟
فکر نمیکنید دلایلی که مسئولان وقت دانشگاه در مورد کارهایی که در قبال شهید رفیعی کرده اند دلایل قانونی داشته باشه؟

پیروز و تندرست باشید

سلام.دوست عزیز اگر معنی مقام شهادت رو می دونید پس دلیل آوردن برای توجیه قانونی بودن اقدامات نامردان درسته؟دوست عزیز احیانا از اوضاع کشور و خیانتها بی اطلاع نیستید؟اگر اوضاع بر وفق مراد هست و هرکسی در شأن و جایگاه خودش هست پس چرا انقدر هیچی رو اصول و حساب نیست؟احیانا از بلاهایی که سر اساتید متعهد و دانشجویان بسیجی در دانشگاههای مختلف میارن خبر دارید؟دانشگاه نه بلکه هرجای دیگه، آیا نیروهای ارزشی رو حلوا حلوا میکنن؟ یا اینکه لهشون میکنن؟وقتی جانباز مملکت رو له میکنن و جانبازیشو دریغ میکنن و کتکش هم میزنن و دروغگو هم خطابش میکنن آیا دلایل قانونی وجود داره؟اصلا تو این مملکت، قانون، کارکردی هم داره؟!شما اصلا اخبار می بینید؟گاه گداری سری به سایتهای معتبر خبری می زنید؟اصلا از صدر اسلام و وقایعش اطلاع دارید که تجربه تاریخی بزرگی هست؟واقعا نمی دونید هرکی صادق و درستکار باشه در هر زمان و مکان و شرایطی که باشه، علیهش توطئه میکنن؟نشنیدید شهید آوینی میگه : در جمهوری اسلامی همه آزادند الا بچه حزب اللهی ها؟بنده بخش کوچکی از مصائب استاد رو بیان کردم.اگر براتون یه کم عجیبه کمی تحقیق بفرمایید. حبیبی رئیس دانشگاه علامه بود زمان خاتمی و به شدت خاتمی چی و دوم خردادی و معاند با اصولگرایان، با استاد کلی مشکل پیدا کرد اما 100 رحمت به حبیبی چون رئیس بعدی شریعتی بود که یک منافق تمام عیار بود بلاهایی سر استاد و اساتید و دانشجویان آرود که بچه های علامه میدونن. این موجود منحوس؛ شریعتی، شخصیت شناخته شده ای هست نه صرفا اینکه رئیس یک دانشگاه باشه.نه در دانشگاه که در شرایط خارج از دانشگاه هم برای استاد کلی مشکل بوجود آوردند نامردان روزگار و تمام امید استاد حضرت آقا بود و بس.لطفا وقتی در مورد شهدا صحبت میکنید حقی به دشمنانشون ندید که توهین بزرگیست. یاعلی

مهدی پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:40 ق.ظ http://jodaeeha.blogfa.com

تسلیت عرض میکنم خواهرم
من هم اشک ریختم
ایشان زمانی در تلویزیون صحبت میکردند و تعریف میکردند که در جبهه به شهادت رسیدند و از بالای جنازه خودشان را مشاهده میکردند و سربازان عراقی که به ایشان لگد میزدند ولی مشیت خداوند بر این استوار بود که روح نازنین این عزیز به جسمشان بازگردد تا مدتی روشنگر زندگی تاریک بقیه باشند
تسلیت مرا پذیرا باشید
استاد ما هم دکتر شیخ از دوستان ایشان بودند
التماس دعا

سلام.
سپاس.
استاد توسط کومله (جدایی طلبان کرد ایرانی) شکنجه و مجروح شده اند. اعزامشان به جبهه های جنوب در اواخر جنگ بود.

پیچ بزرگ تاریخی جمعه 10 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 ب.ظ http://piche-bozorge-tarikh.blogfa.com/

سلام. مطلب زیر را حتماً حتماً حتماً ببینین.

امید به زندگی در سخت ترین حالت +تصاویر:
http://karmandirani.ir/?p=7729#comment-2518

خدایا، امام زمان ما را سلامت بدار و ظهورش را هر چه سریعتر برسان.
خدایا، امام ما خامنه ای را حفظ کن.
تاظهور.
یاعلی.

دانش اموز بسیجی دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:07 ب.ظ http://rahsparimbavelayat.mihanblog.com

شهدارا میبینیم اما............................
عکس انها عمل میکنیم

پیچ بزرگ تاریخی سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:20 ق.ظ http://piche-bozorge-tarikh.blogfa.com/

سلام.
حتماً ببینید:
بازگشت پیکر شهید محمد منتظری پس از 28 سال(مربوط به روزهای اخیره):
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/183636

خدایا، امام زمان ما را سلامت بدار و ظهورش را هر چه سریعتر برسان.
خدایا، امام ما خامنه ای را حفظ کن.
تاظهور.
یاعلی.

آشنا سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:57 ب.ظ

سلام
من هم حدود 7 -8 سال قبل شاگرد درس ادبیات استاد در دانشگاه شریف بودم

نوشته شما را که دیدم شوکه شدم
همیشه احساس میکردم که ایشون آدم نازنینی باشه
اما هیچ وقت سر کلاس احساس نکردم این همه خاطره از جنگ دارن
خیلی برام این قضیه سنگین بود.

دوستدار استاد چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:08 ق.ظ http://8-sal-defae.blogfa.com

سلام
من امشب شنیدم که این استاد عزیز به شهادت رسیدند
ازشما تشکر میکنم که این نوشته ها را نوشتید.
اگه میشه روایتگری ایشون در محضر رهبر رو هم در وبلاگتون قرار بدین.

دوستدار شهید چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:01 ب.ظ

خدا رحمتش کند

احمدرضا شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:04 ب.ظ http:// mojahedat.persianblog.ir

سلام و خداقوت..

تروریست حقیقی شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:18 ب.ظ http://realterrorist.blogfa.com/

سلام
هنوز تو لک جانباز فخرالساعه هستم.
خیلی ناراحتم از اینکه خانوادش هم ولش کردن و رفتن.
حس خیلی خیلی غریبی دارم.
همش اون خونه و کنج تنهایی اون در خاطرم مرور میشه.

امام حسین (ع) فرمودند که من برای اصلاح امت جدم قیام کردم برای امر به معروف و نهی از منکر.
البته نهی از زلف بر باد داده دخترکی منظورش نبود بلکه نهی از فساد کسانی که بر اریکه حکومت نشسته و حقوق مردم را ضایع و دین خدا را تباه و دگرگون میکنند.
آیا کسانی که حقوق این جانبازان را پایمال می کنند
کسانی که برای خرید یک بازیکن میلیاردها پول میدهند
کسانی که برای ساخت یک فیلم دروغین از زن ایرانی 60 میلیارد دور میریزند
کسانی که ... اینها مفسد نیستند
این عقده ها گلو را فشار میدهد و اشک ها را جاری میکند
آری
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

تروریست حقیقی یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:13 ق.ظ http://realterrorist.blogfa.com/

تو بیمارستان که بودیم یه جانباز رو آوردن, موجی بود . 20 سال با این درد زندگی کرده بود

بستری که شد همسرش نشست کنارش و شروع کرد به گریه کردن

پرستار پرسید چی شده ؟

با صورتی کبود و تنی رنجور پرسید :

نمیشه خودم تو خونه مراقبش باشم ؟

پرستار گفت : باز حالش بد بشه کتکت بزنه چیکار میکنی ؟

در حالیکه چشمش به همسرش بود جواب داد :

خوب منو بزنه بهتر از اینه که خودشو بزنه

شوهرمه . عشقمه . دوسش دارم .

و باز گریه کرد

از پنجره به بیرون نگاه کردم

آسمون هم تاب شنیدن نداشت

شروع کرد به باریدن....

تروریست حقیقی جمعه 24 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:33 ب.ظ http://realterrorist.blogfa.com/

لحظه شهادت یک جانباز شیمیایی
http://hefanews.com/khabar/index.php?module=videos&do=more&id=33

شهید رضا کارگربرزی دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:48 ق.ظ http://shahid-reza-karegar.blogfa.com

با سلام
کمی از مطالب وبلاگ شما را مطالعه کردم.
شما را به دیدن وبلاگ شهید مدافع حرم حضرت زینب (س) دعوت می کنم.
امید آن باشد که روزی در سپاه بقیه الله جانفشانی کنیم

شهید گمنام دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:55 ق.ظ http://www.shahide-gomnam90.blogfa.com

سلام دوست عزیز بعد از مدتها آپ کردم خوشحال میشم تشریف بیارید.

التماس دعا

یا علی...

احمد-حدید سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:03 ب.ظ http://http:/

سلام
روحش شاد، یادش گرامی

s سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:08 ب.ظ

فعلا که با وجود اساتید و درس خواندن تا مقطع فوق لیسانس، جز پرخاشگری، لجنپراکنی و غرور خرکی، چیزی نصییبت نشده است. همینه که می گن بعضیا حتی اگر با آدمیزاد بزرگ بشن هم باز همونی هستن که هستن.

یه کامنتو تأیید می کنی و جواب می دی، بعد وقتی جوابتو میدن کامنتو تأیید نمیکنی، و اینطوری سعی در پنهان کردن حقارتت داری، ولی خیلی حقیرتر از این صحبتهایی.

خوش به حال تو که انقدر فرهیخته و بزرگ شدی که دیگران رو حقیر میبینی!!!!!!!!!!!!! خوش به حالت!!!!!!!!!!!!!!!

شهید رضا کارگربرزی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:31 ق.ظ http://shahid-reza-karegar.blogfa.com

با سلام
کمی از مطالب وبلاگ شما را مطالعه کردم.
شما را به دیدن وبلاگ شهید مدافع حرم حضرت زینب (س) دعوت می کنم.
امید آن باشد که روزی در سپاه بقیه الله جانفشانی کنیم

سیدابوالفضل میرکیریمی شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ب.ظ

درپناه

سلام. آیا از میرکریمی های دیار استادید؟

جعفری تبار جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:44 ق.ظ http://shahidan-1359.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت دوست بزرگوار و عزیزم.وبلاگ بسیار پر بار و زیبایی داری انشاالله که خداوند همیشه پشت و پناهتان باشد.خوشحال میشوم به وبلاگ من هم سر بزنیدو اگر خوشتان امد تبادل لینک کنیم.موفق باشید.
یاعلی.

... شنبه 28 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:18 ب.ظ

من یه سوال داشتم:
میشه درباره شهید میرکریمی که استاد اینهمه بهشون توجه داشتن مطلب بذارید؟من هرچی گشتم چیزی پیدا نکردم

سلام. هرآنچه میدانستم نوشتم..... رازهای میان بزرگی با بزرگ دیگر که قابل رویت برای امثال من نخواهد بود..... ما آدمای عادی هستیم به دنیای خاص آنها راه نداریم .... بها دارد ورودش که نپرداختیم ...... یاعلی

علی پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ق.ظ

به خدا قسم من برنامه دیدار با رهبری را از سایت گرفتم هر چه گوش می کنم سیر نمی شوم چقدر عاشقانه خاصانه وخاضعانه حرف میزد قطعاًدر بهشت همجوار امام حسین (ع) است خدا وند انشاء الله به خانواده وهمه عاشقانش صبر عنایت فرماید.

زاهدی چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 ب.ظ http://OSTADSOKHAN.BLOGFA.COM

استاد شهید محمود رفیعی
یادت هست. هم دوره بودیم در دانشگاه علامه. هم خوابگاهی بودیم در خوابگاه قدس. اتاقمان کنار هم بود. کاش در آن زمان بیشتر می‌شناختمت. همیشه منتظر بودم که یک روز بیایی قم تا مهمانت کنم، ولی هیچ وقت این اتفاق نیفتاد.
بدجوری دلم هوات کرده. وقتی خبر شهادتت را شنیدم، شوکه شدم. بی خیال بی خیال. حالا بعد از 6 ماه از شوک درآمدم.
این کار شهداست که یا شوک می دهند و یا از شوک درمی‌اورند.
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌‌ها به باران برسان سلام ما را
همیشه به یادتم دوست خوبم
سلام مرا به دوستان شهیدم برسان
ما تا کی باید در این دنیا زجر بکشیم؟!

استاد.........................

محمد ایران 92 دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 04:23 ق.ظ http://mohammadiran92.persianblog.ir/

سلام و درود بر شما
ان شاء الله خداوند ایشان را بیامرزد من برای اولین بار این شهید بالا مقام را در برنامه نسیم حقیقت دیدم و آشنا شدم . صحبت هاب بسیار قشنگ ایشان بر دلم نشست . ان شاء الله آن دنیا ما را شفاعت کنند .

محمد سه‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:18 ق.ظ

استاد مهربان شما انسان خوبی بودید و سعی می کردید خوب بودن و عاشق امام زمان علیه السلام بودن را به ما هم بیاموزیدیادتونه میگفتید من برای دانشجوام دعا میکنم استاد محتاج دعای خیر شم هستیم شما به ملکوت اعلی پیوستید ولی ما هنوز در این دنیا هستیم و امتحان میشیم دعا کنید بتونم پاک باشم و پاک زندگی کنم ان شاءالله.

مه دخت چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:48 ب.ظ

دلم تنگ شهیدان است امشب .... خدایش با مولایمان ابا عبدالله محشور نماید ... منم از ارادتمندان ایشون هستم... واتفاقا همیشه منتظر بودم .. که ببینم آیا به حلقه ی شهدا بر میگرده یا نه .؟ که شکر خدا بر گشت ... خداوند به خانواده ش صبر جمیل عطا فرماید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد